مجله کودک 217 صفحه 18
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : مرجان کشاورزی آزاد

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء

موضوع : کودک

مجله کودک 217 صفحه 18

قصّه های قهرمانی کاوه آهنگر محمّدعلی دهقانی قسمت چهارم شبی از شب ها ، ضحّاک مار دوش خواب عجیبی دید. در خوابِ او ، سه مرد جنگجو ، که هرسه از نسل پادشاهان قدیمی بودند ، ظاهر شدند و به طرف او حمله کردند. یکی از آن سه مرد ، گُرز بسیار بزرگی به شکل سرِ گاو در دست داشت و می خواست آن را به سر ضحّاک بکوبد. خشم از چهره و نگاه هر سه مرد می بارید. ضحَاک ، سعی داشت در مقابل آنها از خودش دفاع کند ، امّا قدرت بدنی اش ناچیز بود و دست و پایش می لرزید. بعد از مبارزه ای کوتاه ، گُرز گاو سر ، روی سرِ ضحّاک فرود آمد و او را نقش زمین کرد. آن وقت ، یکی از آن سه مرد ، جلو آمد و از سر تا پای ضحّاک را محکم طناب پیچ کرد و حلقه ای از طناب هم به دور گردنش انداخت و او را کشان کشان به کوچه و خیابان و بازار برد و با خفّت و خواری به مردم نشان داد. مردم ، همه جا به خشم و نفرت به او نگاه می کردند و با خاک و سنگ و کلوخ و دشنام و ناسزا از او پذیرایی می کردند. خواب هولناکی بود. ضحّاک ، فریادی زد و از خواب پرید. بدنش آنتوان رقیب بدجنس جو در این مسابقه است. او می گوید از اینکه جو در این مسابقه آخر خواهد شد ، خوشحال است.

مجلات دوست کودکانمجله کودک 217صفحه 18