
قسمت دوم
قصّههای قهرمانی
پهلوان اکبر خراسانی
محمّدعلی دهقانی
پهلوان اکبر، که از خدا میخواست، دعوت مُرشد دربار را
پذیرفت و بار سفر بست و راهی تهران شد. در تهران، استقبال گرمی از او شد و ورزشکاران به دیدار او آمدند. ورود پهلوان اکبر به تهران، همزمان شده بود با عروسی «نایبالسّلطنه»، پسر ناصرالدین شاه، به فرمان پادشاه قرار شد کُشتی در اوّلین روزِ عروسی انجام شود. پهلوان اکبر خودش را برای مسابقه آماده کرد. برنامۀ جشن عروسی برای سه روز چیده شده بود. روز اوّل جشن، دو پهلوان در حضور پادشاه و بزرگان مملکت، به میدان آمدند و مشغول کُشتی گرفتن شدند. این کشتی بیشتر از یک ساعت به درازا کشید و دو کشتیگیر با تمام وجود زورآزمایی میکردند. امّا هیچ اثری از پیروزی یکی از آنها بر دیگری به چشم نمیخورد. به ناچار قرار شد ادامۀ مسابقه را برای روز دوم عروسی بگذارند.
فردای آن روز، دوباره شاه و درباریان و عروس و داماد و میهمانان در صحنۀ مسابقه حاضر شدند و از دو پهلوان خواستند که مبارزۀ خود را از سر بگیرند. پهلوان اکبر خراسانی از یک طرف و پهلوان یزدی بزرگ از طرف دیگر پا به میدان گذاشتند. پهلوان یزدی، با قدّی بلند، استخوانبندی درشت و بیش از 180 کیلوگرم وزن، مانند یک کوه متحرّک بود که جابجا کردن آن به سادگیِ امکان نداشت. اکبر هم، اگر چه به بزرگی و سنگینی حریف نبود، امّا جوانی بود بسیار چالاک و ورزیده، مهارت زیادی در فنون کشتی داشت و به راستی نیرومند بود. دو حریف مشغول مبارزه شدند. مسابقۀ سختی بود و هیچکس نمیتوانست نتیجه و پایان آن را پیشبینی کند. دو پهلوان تمام زور و نیروی خود
طول بال: 8 متر و 36 سانتیمتر
اسلحه: 4 مسلسل 7/7 میلیمتری
مجلات دوست کودکانمجله کودک 224صفحه 18