مجله کودک 477 صفحه 33

شاهزادهی بابل مجید شفیعی در روزگاران قدیم، سلطان عادل و دادگری به اسم نستور بر سرزمینهای بینالنهرین فرمانروایی میکرد. او در شهر زیبای بابل، قصر باشکوهی داشت. این قصر از سنگهای مرمر درخشانی ساخته شده بود. هنگامی که نور مهتاب به باغ میتابید قصر پادشاه مانند گوی بلورین بر شانههای درختان میدرخشید و باغ زیباتر از گذشته میشد. بابل میان رودهای دجله و فرات قرار گرفته بود. نستور این شهر را به خاطر باغهای زیبا و عجیبش دوست داشت. هریک از این باغها اسمی داشتند: باغ پریان، باغ آوازها، باغهای معلق و... آوازهی باغهای معلق بابل، در همه جا پیچیده بود. پرندگانی زیبا و کمیاب در آن پرواز میکردند و در فضای بین زمین و آسمان رودخانهها در جریان بود. یک شب آنزو که چیرهدستترین نوازندهی شهر بود، مخفیانه به باغ پریان آمد تا درختی را قطع کند. پریان باخبر شدند و چون نمیخواستند خودشان او را مجازات کنند، به خواب پادشاه آمدند. پادشاه نگران و سراسیمه از جا بلند شد و به باغ پریان رفت. آنزو را دید و گفت: چرا درختان باغ را قطع میکنی؟ آنزو، هراسان به اطراف نگاه کرد. نستور برای دسترسی به سرعتهای بالا، طراحی سازگار با هوا یا آیرودینامیک مورد نیاز است که ب ام و مدل CSL این نیاز را برآورده میکرد. این خودرو در سال 1974 میلادی عرضه شد.