مجله نوجوان 10 صفحه 26
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : سپیده اسلامی

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء، محسن وطنی

موضوع : نوجوان

مجله نوجوان 10 صفحه 26

دختران طیبه مونسان حتماً این اصطلاح به گوشتان خورده است که می­گویند، یکی یه دونه چراغ خونه یا به عبارتی یکی یه دونه، .....وونه. بله این عبارت برای آن دسته از دخترخانم­هایی که یک عدد برادر در خانه دارند بسیار آشناست و احتمالاً هرگاه این برادر، زندگی را به کامشان تلخ یا چیزی بیشتر از این می­کند، این جمله را به او می­گویند. باید اقرار کنم وقتی بین دخترهای خانه با برادر یکی یک­دانه­شان جنگ در می­گیرد، از گفتن این جمله - البته دومیش- بسیار لذت می­برند و برعکس آن هم هست. هرگاه مادر پسردوستشان جمله اولی را می­گوید و قربون صدقه پسرش می­رود و حرص آنها در می­آید، در دل، به خود، دور از جان، دور از جان، بد و بیراه می­گویند که چرا پسر نشدند آن هم از نوع ته تغاریش. راه می­رفت و قاه­قاه می­خندید و به طعنه می­گفت: پسرم، تاج سرم. او هم با لحنی شبیه به اقدس خانم سبزی­پاک­کن محله­مون. مونده بودم چی بهش بگم. بگم برو بچه؛ بذار سن و سالت دو رقمی بشه بعد از این حرفا بزن یا بگم مواظب شینیون موهات باش که به هم نخوره یا اصلاً بهتره ازش بپرسم کدوم آرایشگاه می­ری و یا از کدوم مارک ژل برای افشون کردن موهات استفاده می­کنی که یه دفعه یه صدای یوقور که معلوم بود صدای یه آدم جاافتاده است بلند شد: پسر، کم وایستا سر خیابون و چرت و پرت بگو، مثل اینکه دلت پس گردنی می­خوادها. که یه دفعه دیدم همان آقاپسره، تاج سره با همان صدای شبیه به اقدس خانم گفت: چشم بابا، دارم می­آم. آخ که چقدر ضایع شد!!! من نمی­دونم کی گفته «پسرا شیرن، مثل شمشیرن» همین پسر همسایه ما، چند روز پیش داشت توی آَشپزخونه، ظرف می­شست که یهو یه سوسک می­بینه و همچین جیغ می­زنه که بنده خدا، مادربزرگش از ترس سکته می­کنه و جادرجا جوون مرگ می­شه! اصلاً چرا جای دور بریم؛ همین خان داداش خودم. حدود سی و پنج ساله که هر وقت چشمش به یه گربه می­افته، همچین رنگ از صورتش می­پره که آدم فکر می­کنه ببر بنگال از روی دیوار رد شده.

مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 10صفحه 26