مجله نوجوان 76 صفحه 5
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : سپیده اسلامی

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء، محسن وطنی

موضوع : نوجوان

مجله نوجوان 76 صفحه 5

مثل تاریخ ، جغرافی و ریاضیّات هم به خوبی بر می آمدند . استاد کریمان دارای خطّی خوش و زیبا بود ، تسلّط فراوان در نوشتن خط نسخ و نستعلیق همچون خطّاطان و خوشنویسان حرف های داشت . استاد به نقاشی وارد بودند و علاقۀ شدیدی به این فن داشتند و اغلب ، تابلو های خط و نقاشی زیبایی می ساختند . شادروان دکتر کریمان به شعر و شاعران علاقه داشتند و اغلب به مناسبت هایی اشعار زیبایی می سرودند . بهترین روش تدریس و رفتار ملایم و دوستانه و ملاطفت آمیز با شاگردان از صفات بارز و ممتاز ایشان بود . با استاد خاطر های از 13 سالگی خود یعنی آن زمان که در سال 1328 در سال دوم دبیرستان بودم دارم که با رفتار متین و حساب شد های در آن روز همه چیز را به من آموخت و اما آن خاطره از کلاس درس استاد : در زمان تحصیل در دبیرستان روزی به علّت بارندگی شدید در طول راه دیرتر از معمول به دبیرستان رسیدم و با شادروان دکتر حسین کریمان درس داشتم . با عجله و نقس نفس زنان وارد دبیرستان شدم . شرمنده و خجل از تآخیر ورود خود را به پشت در کلاس ایشان رساندم . استاد با شور و حال خاصّی مشغول تدریس بودند . مردّد بودم به کلاس وارد شوم یا نه ؟ در این فکر بودم که دکتر کریمان پس از دیدن من با من چه خواهد کرد ؟ آیا مرا به کلاس را ه نخواهد داد ؟ آیا در حضور شاگردان مرا توبیخ و سرزنش خواهد کرد و مرا شاگردی تنبل و بی انضباط معرفی خواهد کرد ؟ آیا دفتر خود را در آورده و نمره انضباط مرا کم خواهد کرد ؟ آیا مرا به دفتر دبیرستان معرفی و ورود مرا به کلاس منوط به ا جازه دفتر خواهد کرد ؟ آیا به پدر و مادر من اطلاع می دهد ؟ و هزاران فکر دیگر و نگرانی و ترس و دلهره از تآخیر ورود . در این افکار گوناگون بودم که در کلاس را زدم و بنا به رسم آن روز انگشت سبّابۀ دست راست خود را نشان داده با شرمندگی اجازۀ ورود خواستم . با ورود من به کلاس رشته کلام و درس دادن استاد قطع شد و با نگاهی که حاکی از مهربانی و خالی از هرگونه ناراحتی و عصبانیت بود فقط با نگاه به ساعت خود به من اجازه ورود به کلاس و نشستن را دادند و مجدّداً دنبال درس و بحث را شروع کردند . من هم نفس راحتی کشیدم و نسبت به تمام مسائلی که فکر می کردم و ذکر شد و اتفاق نیفتاد خوشحال شدم . استاد کریمان با این حرکت حساب شده و متین خود به من یاد دادند که : دیرآمدی ، وقت شناس باش ، در وسط درس نظم کلاس را بهم زدی و دیر آمدن تو نیازی به تو بیخ و سرزنش و جریمه و ثبت در دفتر و کم کردن نمره و اطلاع به دفتر دبیرستان و به پدر و مادر تو ندارد . استاد کریمان با این عمل به من درس زندگی و وقت شناسی و نظم و ترتیب و ادب و نزاکت را آموختند که هیج وقت فراموش نمی کنم . کلاس درس استاد بسیار شیرین و دوست داشتنی بود و کمتر کسی در کلاس های درس استاد غیبت می کرد .

مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 76صفحه 5