مجله نوجوان 93 صفحه 13
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : سپیده اسلامی

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء، محسن وطنی

موضوع : نوجوان

مجله نوجوان 93 صفحه 13

بلند شوم یک پس گردنی بهت بزنم. من این آقا ورزشت نیستم که الکی تهدید کنم ها... می خواهی امتحان کن! انسی خانوم: دهه! بعد می گویند زنها پرحرفند. آن روز هم با دوستم رفتیم کافۀ شوهرش کار داشتیم، از این قلیان کشیها دارد، همین قهوه خانهخ های دو هزار و شیشی دیگر... اینقدر آقایان آنجا حرف زدند و خالی بستند که تا چهار روز بعدش هم گوشهایم وز وز می کرد. گردن بلوری نژاد: نه خانم محترم، آقایان چون صدایشان کلفت است تا حرف می زنند به نظر می آید خیلی شلوغ کاری می کنند. آن وقتها توی دانشگاه ما یک خانمی همکلاسی بنده بودند... اِ! باریکلّا... خب اقای گردن بلوری، قضیه آن خانمه را می گفتید. گردن بلوری نژاد: بچّه می زنم خرد و خاکشیرت می کنم ها ... بی جنبه! من مثل مش قنبر خونسرد نیستم ها! انسی خانوم: چرا بچّه را نهیب می زنید؟ ... باشد، شما مردهای گل، ماه شب چهارده هستید. و هیچ عیب و ایرادی هم ندارید. گردن بلوری نژاد: ببینید خانوم، اصلا زنها پرحرف آفریده شده اند. شما قضیۀ زنان پلوتونی، مردان عطاردی را مطالعه کردید؟ بحث سر برتری و بهتری نیست. سر تفاوتهاست.. انسی خانوم: ویش! دقیقاً درسته. اون جوراب بوگندوهایتان هم شامل این تفاوتها می شود، به اضافه خالی بندیهایتان... مش قنبر: خانوم، صهیونیست بازی در نیاورید! گردن بلوری نژاد: منظورتان فمنیست است دیگر. مش قنبر جان! مش قنبر: چه می دانم ، همین که می خواهد قضیه را گنده کند و زنها را به جان مردها بیندازد دیگر. انسی خانوم: اوهوی آقا، زن نه و خانوم. ما هم بلدیم آقایان را یک جور دیگر تلفّظ کنیم ها، ولی کلاس کاری خودمان را ترجیح می دهیم، پایین نیاوریم... هوشنگی: زن و مرد هیچ تفاوتی ندارند و هر دو انسانند و انسانها باید با هم خوب باشند و به هم عشق بورزند و صلح کنند با یکدیگر و ریشۀ جنگ را در دنیا بخشکانند تا ما کودکان و نوجوانان، قربانی خشونت نشویم. مشاورم گفته. گردن بلوری نژاد: آ... قربان شاگردم بروم! یک نخ موی همین هوشنگی می ارزد به صد تا آدم گنده مثل بوش و کاندولیزا رایس و انسی خانوم و غیره و ذلک که همه اش جنگ و خشونت به بار می آورند. انسی خانوم: خدا مرگم بدهد! کاری نکن به شوهرم چقلی ات را کنم که بیاید آن گردن بلوری ات را کبود کندها! مش قنبر: آره می گفتم، توی دماغ این گوسفند یک کرم بود . آن زمانها خدا بیامرزد، ننه ای داشتیم که می گفت توی دماغ ما هم از این کرمها هست که اگر انگشت توی دماغمان کنیم، می آید روی انگشتمان. بندۀ خدا به خیال خودش می خواست زهلۀ ما را آب کند. ما که صد سال دست توی دماغمان کردیم و آب از آب تکان نخورد ولی در مورد نحوۀ تشکیل آن محتویات، بنده عقیده دارم که بلا نسبت، دستشویی همین کرمهاست.. هوشنگی :آخ! آقای ورزش دیگر دست به توپ بسکتبال ما نزنید ها. .. بسکتبال، بیچاره! هوشنگی: بیچاره هیکل نحسته. هیچکس در این دنیا بیچاره نیست چون همیشه چاره ای وجود دارد. مشاورم گفته. گردن بلوری نژاد: فکر نمی کنم مش قنبر گرامی، ببینید، سیستم تشکیل محتویات دماغ در اسبها به این صورت است که.. انسی خانوم:شما که پرورش اسب خواندید، چرا آمدید بچّه های مردم را پرورش می دهید؟ خجالت آور است! گردن بلوری نژاد:خانوم، اعصاب من را به هم نپیچانید ها! من بهم می آید خیلی خونسرد باشم؟ مش قنبر(با خنده) «اِ.. لای دندانهای مش قنبر سبزی گیر کرده است»: گردن بلوری جان، راست می گوید ها! پرورش اسب چه ربطی به بچّۀ مردم دارد؟ گردن بلوری نژاد: هر هر هر، خنده اش هم واسه مش قنبر خان! اسب مگر چه شکلی دارد ؟ خیلی هم حیوان نجیب و زیبایی است. بنده توی این آموزش و پرورش پدرم در آمد از بس این بچّه های مردم از سر و کولم بالا رفتند و چشمم را در آوردند... آقا ما کی چشم شما را در آوردیم؟ چشمهای شما که شکر خدا مشکلی ندارد. مصنوعی هستند ایشان؟ چی بود؟ ... آهان پروتز هستند چشمهایتان؟ چه جالب می شود در رابطه با رشتۀتحصیلی پروتز درست کنی برای ما و سایر دانش آموزان عزیز هموطن توضیحاتی بفرمایید؟ گردن بلوری نژاد: خدا لعنتت کند بچّه. همین خود تو، چند بار سر کلاس ورزش دست و پای بچّه های مردم را نشکناندی و ایل و تبارشان را روی سر بنده خراب نکردی؟ آن روز عمّۀ بنده بود که توپش افتاد توی خانۀ چهار تا همسایه آن ور تر مدرسه و به بهانۀ توپ مدرسه، راست راست دیوار خانه مردم را بالا رفت و با چوب زد پای جوجۀ مردم را شل کرد؟ کدام اسبی از این غلطها می کند؟ آقا کی؟ آبروریزی نکنید. قضیۀ آن جوجه ها خیلی فرق می کرد. حساب رو کم کنی با زرنگ کلاس بود که سر جلسۀ امتحان آب از دستش نمی چکد. انسی خانوم:ور پریده؟ نکند مرغ عشق بیژن را هم تو چوب زدی و شل کردی؟ ای بابا! ما چه کار به عشق بیژن و منیژه داریم؟ ما غلط Email: mrym-shokrani@yahoo.com

مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 93صفحه 13