قرآن شناختی در کتاب آداب الصلوة امام خمینی
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

زمان (شمسی) : 1393

ناشر مجله : مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)، موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : هدایتی، ابوالفضل

قرآن شناختی در کتاب آداب الصلوة امام خمینی

قرآن شناختی در کتاب 

«آداب الصلو‏ة امام خمینی»

‏□‏‎ ‎‏ابوالفضل هدایتی‏

چکیده

‏آنچه در این مقاله از نظر میگذرد؛ جستجویی قرآن شناسانه در کتاب «آداب الصلوة» است. شیوۀ کار، آن است که نخست به صورت موضوعی، گفتارهای امام خمینی را استخراج کرده و از آن پس، نکته یابی شده است. می توان گفت که کار پیش روی، بیش از طرح کلی نظرگاه های قرآن شناختی امام نیست. ‏

‎ ‎

1. قرآن؛ مظهر تمام و کاملِ رحمت مطلقة الاهیه

‏این کتاب بزرگ الهی که از عالم غیب الهی و قرب ربوبی نازل شده و برای استفادۀ ما مهجوران و خلاص ما زندانیان سجن طبیعت و مغلولان زنجیرهای پیچ در پیچ هوای نفس و آمال، به صورت لفظ و کلام درآمده، از بزرگترین مظاهر رحمت مطلقة الهیّه است که ما کور و کرها، از آن به هیچ وجه استفاده نکردیم و نمی کنیم‏‏.‏‏(آداب الصلوة، ص66)‏

‏در این جا بدین نکته ها اشاره شده است:‏

‏الف) ارتباط کتاب الله و رحمت الله؛‏

‏ب) قرآن و جهان غیب؛‏

‏ج) قرآن و مقام قرب حق؛‏

‏د) قرآن و نجات آدمی از زندان طبیعت؛‏

‏هـ) قرآن و آزادی انسان از زندان نفس و آرزو؛‏


و) بیگانگی مسلمانان با معارف الهی قرآن کریم.‏

 

2. موقعیت ممتاز قرآن، در میان کتابهای آسمانی

‏پیش اهل معرفت، این کتاب شریف، از حق تعالی به مبدئیت جمیع شئون ذاتیه و صفاتیه و فعلیه، و به جمیع تجلیات جمالیه و جلالیه صادر شده و دیگر کتب سماویه را، این مرتبت و منزلت نیست. ‏‏(همان، ص183)‏

‏در این جا بدین نکته ها اشاره شده است:‏

‏الف) قرآن کریم در دید اهل معرفت؛‏

‏ب) قرآن و شئون ذاتی و صفاتی و فعلی پروردگار؛‏

‏ج) قرآن و تجلیات جمالی و جلالی.‏

 

3. قرآن؛ صورت اسم اعظم

‏این کتاب شریف، صورت احدِیّت جمع جمیع اسما و صفات، و معرّف مقام مقدس حق به تمام شئون و تجلیات است. و به عبارت دیگر، این صحیفۀ نورانیه، صورت اسم اعظم است، چنانچه انسان کامل نیز، صورت اسم اعظم است. بلکه حقیقت این دو، در حضرت غیب یکی است و در عالم تفرقه، از هم به حسب صورت متفرق گردند، ولی باز به حسب معنا از هم متفرق نشوند. و این یکی از معانی «لن یفترقا حتی یردا علیّ الحوض» میباشد. و چنانچه حق تعالی، بیدی الجلال و الجمال تخمیر طینت آدم اول و انسان کامل فرموده، بیدی الجمال و الجلال، تنزیل کتاب کامل و قرآن جامع فرموده. و شاید به همین جهت، آن را «قرآن» نیز گویند؛ چه که مقام احدیّت، جمع وحدت و کثرت است. و از این جهت، این کتاب قابل نسخ و انقطاع نیست؛ زیرا که اسم اعظم و مظاهر او، ازلی و ابدی است و تمام شرایع، دعوت به همین شریعت و ولایت محمدّیه است.‏‏(همان، ص321)‏

‏در این جا بدین نکته ها اشاره شده است:‏

‏الف) قرآن و اسم اعظم؛‏

‏ب) قرآن و انسان کامل؛‏

‏ج) قرآن جامع، انسان کامل و اسم اعظم؛‏


د) ازلی و ابدی بودن قرآن کریم.‏

 

4. حقیقت قرآن

‏فهم عظمت هر چیز به فهم حقیقت آن است. و حقیقت قرآن شریف الهی، قبل از تنزل به منازل خلقیّه و تطوّر به اطوار فعلیّه، از شئون ذاتیه و حقایق علمیّه در حضرت واحدیّت است. و آن حقیقت کلام نفسی است که مقارعۀ ذاتیّه در حضرات اسمائیّه است. و این حقیقت، برای احدی حاصل نشود، به علوم رسمیّه و نه به معارف قلبیّه و نه به مکاشفۀ غیبیّه، مگر به مکاشفۀ تامۀ الهیه برای ذات مبارک نبیّ ختمی ـ صلی الله علیه وآله ـ در محفل انس «قاب قوسین»، بلکه در خلوتگاه سرّ مقام «أو ادنی». ‏

‏و دست آمال عائلۀ بشریّه از آن کوتاه است، مگر خلّص از اولیاء الله که به حسب انوار معنویّه و حقایق الهیّه، با روحانیت آن ذات مقدس، مشترک و به واسطۀ تبعیت تامّه، فانی در آن حضرت شدند، که علوم مکاشفه را بالوراثه از آن حضرت تلقّی کنند، و حقیقت قرآن به همان نورانیّت و کمال که در قلب مبارک آن حضرت تجلّی کند، به قلوب آنها منعکس شود، بدون تنزّل به منازل و تطوّر به اطوار، و آن، قرآن بیتحریف و تغییر است.‏

‏و از کتاب وحی الهی، کسی که تحمل این قرآن را میتواند کند، وجود شریف ولی الله مطلق، علی بن ابیطالب ـ علیه السلام ـ [است]. و سایرین، نتوانند اخذ این حقیقت کنند، مگر با تنزّل از مقام غیب به موطن شهادت و تطوّر به اطوار ملکیّه و تکسّی به کسوة الفاظ و حروف دنیویّه‏‎.‎‏(همان، ص 181)‏

‏در این جا بدین نکته ها اشاره شده است:‏

‏الف) عظمت و حقیقت قرآن کریم؛‏

‏ب) فهم قرآن؛‏

‏ج) قرآن، پیامبر و مکاشفۀ تامّۀ الهیّه؛‏

‏د) اولیاءالله و دریافت علوم مکاشفه از رهگذر وراثت معنوی؛‏

‏هـ) علوم رسمی و معارف قلبی و مکاشفۀ غیبی در طریق شناخت قرآن؛‏

‏و) حضرت علی، ولایت مطلقۀ الهی و حقیقت قرآن.‏


5. ابعاد عظمت قرآن کریم

‏فهم عظمت قرآن، خارج از طوق ادراک است، لکن اشارۀ اجمالیه به عظمت همین کتاب متنزّل - که در دسترس همۀ بشر است - موجب فوائد کثیره است.‏

‏بدان، ای عزیز! که عظمت هر کلام و کتابی، یا به عظمت متکلّم و کاتب آن است و یا به عظمت مطالب و مقاصد آن است و یا به عظمت نتایج و ثمرات آن است و یا به عظمت رسول و واسطۀ آن است، و یا به عظمت مرسّل الیه و حامل آن است و یا به عظمت حافظ و نگاهبان آن است و یا به عظمت شارح و مبیّن آن است و یا به عظمت وقت ارسال و کیفیت آن است... و جمیع این امور که ذکر شد، در این صحیفۀ نورانیّه، به وجه اعلی و اوفی موجود [است] بلکه از مختصات آن است... ‏‏(همان، ص182)‏

‏در این جا بدین نکته ها اشاره شده است:‏

‏الف) سودمند بودن اشارت اجمالی به عظمت قرآن؛‏

‏ب) عظمت متکلم و کاتب وحی؛‏

‏ج) عظمت مطالب و مقاصد قرآن؛‏

‏د) عظمت نتایج و ثمرات نزول قرآن؛‏

‏هـ) عظمت حافظ و متحمل قرآن؛‏

‏و) عظمت شارح و وقت وحی.‏

 

6. قرآن؛ کتاب هدایت

‏ما باید مقصود از تنزیل این کتاب را،  قطع نظر از جهات عقلی ـ برهانی که خود به ما مقصد را می فهماند، از خود کتاب خدا اخذ کنیم. مصنّف کتاب، مقصد خود را بهتر می داند. اکنون ‏


به فرموده های این مصنّف راجع به شئون قرآن نظر کنیم، میبینیم خود میفرماید:‏‏ ذ‏‏لک الکتاب لا ریب فیه هدی للمتقین.‏‏ این کتاب را، کتاب هدایت خوانده. می بینیم در یک سورۀ کوچک چندین مرتبه میفرماید: ‏‏و لقد یسّرنا القرآن للذکر فهل من مدّکر‏‏.‏‏(همان، ص193)‏

‏در این جا بدین نکته ها اشاره شده است:‏

‏الف) قرآن، عقل و برهان؛‏

‏ب) مقصد قرآن از زبان قرآن؛‏

‏ج) قرآن و هدایت؛‏

‏د) قرآن و ذکر.‏

 

7. قرآن؛ راهنمای سلوک انسانی

‏بدان که این کتاب شریف، چنانچه خود بدان تصریح فرموده، کتاب هدایت و راهنمای سلوک انسانیت و مربّی نفوس و شفای امراض قلبیّه و نوربخش سیرالی الله است... این کتاب شریف را از مقام قرب و قدس خود نازل فرموده و به حسب تناسب عوالم تنزّل داده تا به این عالم ظلمانی و سجن طبیعت رسیده و به کسوۀ الفاظ و صورت حروف در آمده، برای استخلاص مسجونین در این زندان تاریک دنیا و رهایی مغلولین در زنجیرهای آمال و امانی، و رساندن آنها را از حضیض نقص و ضعف و حیوانیّت، به اوج کمال و قوّت و انسانیّت، و از مجاورت شیطان به مرافقت ملکوتیّین، بلکه به وصول، به مقام قرب و حصول مرتبۀ لقاءالله که اعظم مقاصد و مطالب اهل الله است.‏

‏و از این جهت، این کتاب، کتاب دعوت به حق و سعادت است، و بیان کیفیّت وصول بدین مقام است، و مندرجات آن، اجمالاً آن چیزی است که در این سیر و سلوک الهی مدخلیّت دارد و یا اعانت می کند سالک و مسافر الی الله را.‏‏(همان، ص184 – 185)‏

‏در این جا بدین نکته ها اشاره شده است:‏

‏الف) قرآن؛ کتاب تربیت نفس؛‏

‏ب) قرآن، کتاب شفای بیماریهای قلب؛‏

‏ج) قرآن؛ کتاب روشنی در سیر الی الله؛‏

‏د) قرآن و لقاءالله؛‏


هـ) قرآن و اهل الله؛‏

‏و) قرآن و سالک الی الله.‏

 

8. قرآن؛ هدایتگر به راه های سلامت

‏مقصد قرآن چنانچه خود آن صحیفۀ نورانیّه فرماید، هدایت به سُبل سلامت است و اخراج از همه مراتب ظلمات است به عالم نور، و هدایت به طریق مستقیم است. باید انسان به تفکر در آیات شریفه، مراتب سلامت را از مرتبۀ دانیۀ آن - که راجع به قوای ملکیّه است ـ تا منتهی النّهایه آن ـ که حقیقت قلب سلیم است - به تفسیری که از اهل بیت وارد شده [است] که «ملاقات کند حق را در صورتی که غیر حق در آن نباشد»، به دست آورد. و سلامت قوای ملکیّه و ملکوتیّه، گمشدۀ قاری قرآن باشد که در این کتاب آسمانی، این گمشده موجود است و باید با تفکر استخراج آن کند.‏‏(همان، ص203)‏

‏در این جا بدین نکته ها اشاره شده است:‏

‏الف) قرآن و سلامت قلب؛‏

‏ب) قرآن و نور؛‏

‏ج) قرآن و گمشدۀ قاری قرآن؛‏

‏د) تفکر در آیات قرآن.‏

 

9. قرآن؛ کتاب توحید و معارف الهی

‏عمده مقصد و مقصود انبیای عظام و تشریع شرایع و تأسیس احکام و نزول کتابهای آسمانی، خصوصاً قرآن شریف جامع که صاحب و مکاشف آن نور مطهّر رسول ختمی ـ صلی الله علیه وآله ـ است، نشر توحید و معارف الهیّه و قطع ریشۀ کفر و شرک و دوبینی ‏

و دوپرستی بوده، و سرّ توحید و  تجرید در جمیع عبادات قلبیّه و قالبیّه ساری و جاری است.‏‏(همان، ص153)‏

‏در این جا بدین نکتهها اشاره شده است:‏

‏الف) قرآن و نشر توحید؛‏

‏ب) قرآن و شریعت الهی؛‏

‏ج) قرآن و کفرزدایی؛‏

‏د) قرآن و شرکزدایی.‏

 

10. قرآن، آفرینش و تاریخ

‏از مطالب این صحیفۀ نورانیّه، بیان احوال کفّار و جاحدین و مخالفان با حق و حقیقت، و معاندین با انبیا و اولیا ـ علیهم السلام ـ و بیان کیفیت عواقب امور آنها و چگونگی بوار و هلاک آنها [است]، چون قضایای فرعون و قارون و نمرود و شدّاد و اصحاب فیل. و دیگر از کفره و فجره، که در هر یک از آن ها موعظتها و حِکَم، بلکه معارفی است برای اهلش. و در این قسمت داخل است قضایای ابلیس ملعون و در این قسمت نیز داخل است - یا قسمتی مستقل است - قضایای غزوات رسول خدا ـ صلی الله علیه وآله ـ  که در آنها نیز مطالب شریفه مذکور است که یکی از آنها، کیفیّت مجاهدات اصحاب رسول خدا‏‎ ‎‏ـ صلی الله علیه وآله ـ است، برای بیدار کردن مسلمین از خواب غفلت، و برانگیختن آنها است برای مجاهدت فی سبیل الله و تنفیذ کلمۀ حق و اماتۀ باطل.‏‏(همان، ص189-190)‏

‏در این جا بدین نکته ها اشاره شده است:‏

‏الف) قرآن، انبیا و اولیا؛‏

‏ب) حق و باطل در آیات داستانی قرآن کریم؛‏

‏ج) معارف نهفته در آیات تاریخی قرآن؛‏

‏د) آموزه های اخلاقی در آیات داستانی قرآن؛‏

‏هـ) آدم و ابلیس در قرآن؛‏

‏و) تاریخ صدر اسلام در آیات قرآن، همراه با فراخوانی برای بیداری و جهاد بر ضد باطل گرایان در عرصه های حیات سیاسی و فرهنگی و اقتصادی مسلمانان جهان.‏

 

11. قرآن؛ کتاب قوانین شریعت

‏و یکی دیگر از مطالب قرآن شریف، بیان قوانین ظاهر شریعت و آداب و سنن الهیّه است، که در این کتاب نورانی، کلیّات و مهمات آن ذکر شده، و عمدۀ در این قسم، دعوت به اصول مطالب و ضوابط آن است؛ مثل باب صلاه و زکات و خمس و حجّ و صوم و جهاد و نکاح و ارث و قصاص و حدود و تجارت و امثال آن. و چون این قسم که علم ظاهر شریعت است، عام المنفعه و برای جمیع طبقات از حیث تعمیر دنیا و آخرت مجعول است و تمام طبقات مردم از آن به مقدار خود استفادت کنند، از این جهت، در کتاب خدا دعوت به آن بسیار است.‏‏(همان-ص190)‏

‏در این جا بدین نکته ها اشاره شده است:‏

‏الف) قرآن و احکام گوناگون؛‏

‏ب) اصول احکام شرعی در آیات قرآن کریم؛‏

‏ج) ظاهر و باطن شریعت الهی در قرآن؛‏

‏د) دعوت مردمان به رعایت حدود الهی در آیات قرآن.‏

 

12. قرآن؛ کتاب بیان معاد

‏و یکی دیگر از مطالب قرآن شریف، احوال معاد و براهین بر اثبات آن، و کیفیت عذاب و عقاب و جزا و ثواب آن، و تفاصیل جنّت و نار و تعذیب و تنعیم [است]. و در این قسمت، حالات اهل سعادت و درجات آنها، از اهل معرفت و مقرّبین، و از اهل ریاضت و سالکین، و از اهل عبادت و ناسکین، و همینطور حالات و درجات اهل شقاوت؛ از کفار و محجوبین و منافقین و جاحدین و اهل معصیت و فاسقین مذکور است. ولی آنچه به حال عموم بیشتر فایده داشته، بیشتر مذکور و با صراحت لهجه است. و آنچه برای یک طبقۀ خاصه مفید است، به طریق رمز و اشاره مذکور است؛ مثل: ‏‏و رضوان من الله اکبر‏‏، و آیات «لقاءالله» برای آن دسته. و مثل: ‏‏کلا انهم عن ربّهم یومئذ لمحجوبون‏‏ برای دستۀ دیگر.‏‏( همان، ص190)‏

‏در این جا بدین نکته ها اشاره شده است:‏

‏الف) برهانهای معاد و رستاخیز در آیات قرآن؛‏


ب) تصویرهایی از بهشت و دوزخ در قرآن؛‏

‏ج) فرجام اهل سعادت و شقاوت در قرآن؛‏

‏د) مقامات مینوی عارفان و سالکان الی الله در قرآن؛‏

‏هـ) مراتب اخروی مؤمنان در قرآن؛‏

‏و) آیات رمز و اشارت در قرآن.‏

 

13. قرآن؛ کتاب احتجاج های خداوند

‏از مطالب این صحیفۀ الهیّه، کیفیت احتجاجات و براهینی است که ذات مقدس حق تعالی با خود اقامه فرموده؛ بر اثبات مطالب حقه و معارف الهیّه، مثل احتجاج بر اثبات حق و توحید و تنزیه و علم و قدرت و دیگر اوصاف کمالیه، که در این قسمت، گاهی براهین دقیقه ای پیدا شود که اهل معرفت از آن استفادۀ کامل نمایند، مثل: (شهد الله أنه لا إله إلا هو). و گاهی براهینی است که حکما و دانشمندان طوری از آن استفاده کنند و اهل ظاهر و عامۀ مردم از آن طوری بهره بردارند، مثل کریمۀ: (لو کان فیهما ‏‏آلهة‏‏ الا الله لفسدتا). و مثل کریمة: (اذاً لذهب کلّ اله بما خلق). و مثل آیات اول سورۀ حدید و سورۀ مبارکۀ توحید و غیر آن. و مثل احتجاج بر اثبات معاد و رجوع ارواح و انشای نشئه اخری، و احتجاج بر اثبات ‏‏ملائکة‏‏ الله و انبیای عظام، که در موارد مختلفۀ این کتاب شریف موجود است. این حال احتجاجات خود ذات مقدس [است]. و یا آنکه حق تعالی نقل براهین انبیا و دانشمندان را فرموده بر اثبات معارف، مثل احتجاجات جناب خلیل الرحمن - سلام الله علیه - و غیر آن.‏‏(همان، ص191)‏

‏ ‏

‏در این جا بدین نکته ها اشاره شده است:‏

‏الف) احتجاج دربارۀ حق؛‏

‏ب) احتجاج دربارۀ توحید و تنزیه پروردگار جهانیان؛‏

‏ج) احتجاج دربارۀ علم و قدرت الهی؛‏

‏د) احتجاج دربارۀ معاد و بازگشت ارواح به جهان دیگر؛‏

‏هـ) احتجاج دربارۀ فرشتگان و پیامبران؛‏


‏و) روایت احتجاج ابراهیم در ارتباط با معبود یگانه.‏

 

14. قرآن؛ کتاب تهذیب نفس و تطهیر جان آدمی

‏از مقاصد و مطالب آن [کتاب]، دعوت به تهذیب نفوس و تطهیر بواطن از ارجاس طبیعت و تحصیل سعادت، و بالجمله، کیفیت سیر و سلوک الی الله [است]. و این مطلب شریف به دو شعبۀ مهمّه منقسم است: یکی تقوا به جمیع مراتب آن که مندرج در آن [کتاب] است: تقوا از غیر حق و اعراض مطلق از ما سویالله، و دیگر، ایمان به تمام مراتب و شئون، که در آن [کتاب] مندرج است اقبال به حق و رجوع و انابه به آن ذات مقدس. و این از مقاصد مهمّۀ این کتاب شریف است که اکثر مطالب آن، بلاواسطه یا مع الواسطه به این مقصد رجوع کند.‏‏(همان، ص186)‏

‏در این جا بدین نکته ها اشاره شده است:‏

‏الف) دعوت همگانی قرآن برای خودسازی؛‏

‏ب) برنامۀ سیر و سلوک الی الله در آیات قرآن؛‏

‏ج) مراتب تقوا در قرآن؛‏

‏د) مراحل ایمان در قرآن؛‏

‏هـ) روی آوردن به خدای بخشنده و بخشاینده و توبه پذیر؛‏

‏و) معنویت گرایی در آیات قرآن.‏

 

15


. قرآن؛ کتاب سرگذشت نیکان

‏و دیگر از مطالب این صحیفۀ الهیّه، قصص انبیا و اولیا و حکما است،  و کیفیت تربیت حق؛ آن ها را، و تریبت آنها خلق را؛ که در این قصص، فواید بی شمار و تعلیمات بسیار است. و در آن قصص، به قدری معارف الهیّه و تعلیمات و تربیتهای ربوبیّه مذکور و مرموز است که عقل را متحیّر کند‏‏(همان-ص186)‏

‏در این جا بدین نکته ها اشاره شده است:‏

‏الف) داستان پیامبران و عارفان و حکیمان در قرآن کریم؛‏

‏ب) چند و چون تربیت الهی خوبان در قرآن؛‏

‏ج) چند و چون دست پروردگی خوبان در قرآن؛‏

‏د) معارف الهی در داستانهای قرآن کریم؛‏

‏هـ) آموزه های معنوی در قصه های قرآن؛‏

‏و) اصول تربیت الهی در آیات داستانی قرآن کریم.‏

‏ ‏

16. قرآن، روان و تکرار آموزه های پرورشی

‏قصص قرآنیه، مثل قصّۀ آدم و موسی و ابراهیم و دیگر انبیا ـ علیهم السلام ـ مکرر ذکر شده، برای همین نکته است که این کتاب ،کتاب قصّه و تاریخ نیست، بلکه کتاب سیر و سلوک الی الله و کتاب توحید و معارف و مواعظ و حِکَم است. و در این امور، مطلوب تکرار است تا در نفوس قاسیه تأثیری کند و قلوب از آن موعظت گیرد. و به عبارت دیگر، کسی که بخواهد تربیت و تعلیم و انذار و تبشیر کند، باید مقصد خود را با عبارات مختلفه و بیانات متشتّته [بیان کند]. گاهی در ضمن قصه و حکایت و گاهی در ضمن تاریخ و نقل، و گاهی به صراحت لهجه و گاهی به کنایت و امثال و رموز تزریق کند تا نفوس مختلفه و قلوب متشتّته، هر یک بتوانند از آن استفادت کنند.‏‏(همان، ص187)‏

‏در این جا بدین نکته ها اشاره شده است:‏

‏الف) فسلفه تکرار قصه های پیامبران در سوره های گوناگون قرآن؛‏

‏ب) نقش هدایتی تکرار نامها و مرام های انبیا و اولیا در قرآن؛‏


ج) تربیت محوری آیات قرآن کریم؛‏

‏د) تربیت پذیری گروههای گوناگون مردم از رهگذر آیات قرآن.‏

17. قرآن کریم و پذیرش مخاطب های گوناگون

‏چون این کتاب شریف برای سعادت جمیع طبقات و قاطبۀ سلسلۀ بشر است، و این نوع انسانی در حالات قلوب و عادات و اخلاق و ازمنه و امکنه مختلف هستند، همه را نتوان به یک طور دعوت کرد. ای بسا نفوسی که برای اخذ تعالیم به صراحت لهجه و القای اصل مطلب به طور ساده حاضر نباشند و از آن متأثر نگردند. اینها را باید به طور ساختمان دماغ آنها دعوت کرد و مقصد را به آنها فهمانید. و بسا نفوسی که با قصص و حکایات و تواریخ سر و کار ندارند و علاقه مند به لبّ مطالب و لباب مقاصدند. اینها را نتوان با دستۀ اول در یک ترازو گذاشت. ای بسا قلوب که با تخویف و انذار متناسبند و قلوبی که با وعده و تبشیر سر و کار دارند.‏‏(همان، ص187)‏

‏ در این جا بدین نکته ها اشاره شده است:‏

‏الف) خطابها و مخاطبهای گوناگونِ قرآن کریم؛‏

‏ب) بیان سادۀ معارف الهی برای همگان؛‏

‏ج) بیان همراه با برهانهای استوار برای اندیشمندان؛‏

‏د) بیان عصارۀ معارف الهی برای عارفان؛‏

‏هـ) بیان همراه با بیم و امید، برای عابدان و زاهدان.‏

 

18. قرآن کریم و نکتهپردازیها

‏در این کتاب شریف، قضایا به طوری شیرین اتفاق افتـاده، که تکرار آن، انسـان را کـسل نکند، بلکه در هر دفعه - که اصل مطلب را تکرار کند - خصوصیات و لواحقی در آن ‏


مذکور است که در دیگران نیست، بلکه در هر دفعه یک نکتۀ مهمۀ عرفانی یا اخلاقی را مورد نظر قرار داده و قضیه را در اطراف آن چرخ می دهد. و بیان این مطلب، استقصای کامل از قصص قرآنیّه لازم دارد که در این مختصرات نگنجد‏‏(همان،ص187-188)‏

‏در این جا بدین نکته ها اشاره شده است:‏

‏الف) تکرار بی ملال در قرآن کریم؛‏

‏ب) تکرارهای ویژه در آیات قرآن؛‏

‏ج) نکته های عرفانی در جای جای قرآن کریم؛‏

‏د) نکته های اخلاقی در جای جای قرآن کریم.‏

 

19. تنوع بهره مندی مخاطبان از داستان ابراهیم در قرآن

‏از کریمۀ شریفۀ: فلما جنّ علیه اللیل رءا کوکبا‏‏...، مثلاً، اهل معرفت، کیفیت سلوک و سیر معنوی حضرت ابراهیم ـ علیه السلام ـ را ادراک می کنند و راه سلوک الیالله و سیر الی جنابه را تعلم می نمایند. و حقیقت سیر انفسی و سلوک معنوی را، از منتهای ظلمت طبیعت - که به: جنّ علیه اللیل. در آن مسلک تعبیر شده - تا القای مطلق انّیّت و انانیّت و ترک خودی و خودپرستی و وصول به مقام قدس و دخول در محفل انس، که در این مسلک، اشارت به آن است: وجهت وجهی للذی فطر السموات... . از آن دریابند. و دیگران از آن، سیر آفاقی و کیفیت تربیت و تعلیم جناب خلیل الرحمان، امت خود را ادراک کنند.‏‏(همان، ص188)‏

‏در این جا بدین نکته ها اشاره شده است:‏

‏الف) سیر انفسی در قرآن؛‏

‏ب) سیر آفاقی در قرآن.‏

 

20. قرآن؛ کتاب احیای دلها

‏صاحب این کتاب [قرآن]، سکاکی و شیخ نیست که مقصدش، جهات بلاغت و فصاحت باشد؛ سیبویه و خلیل نیست تا منظورش، جهات نحو و صرف باشد؛ مسعودی و ‏



 ‏ابن خلکان نیست تا در اطراف تاریخ عالم بحث کند؛ این کتاب چون عصای موسی و ید بیضای آن سرور یا دَم عیسی که احیای اموات میکرد، نیست که فقط برای اعجاز و دلالت بر صدق نبیّ اکرم آمده باشد؛ بلکه این صحیفۀ الهیّه، کتاب احیای قلوب به حیات ابدی علم و معارف الهیّه است. این کتاب خدا است و به شئون الهیّه - جل و علا - دعوت می کند.‏‏(همان، ص194)‏

‏در این جا بدین نکته ها اشاره شده است:‏

‏الف) بلاغت و فصاحت قرآن؛‏

‏ب) تاریخ اقوام در قرآن؛‏

‏ج) قرآن؛ معجزۀ جاویدان پیامبر اسلام؛‏

‏د) نقش احیاگری قرآن کریم در ارتباط با قلوب؛‏

‏هـ) علم و معارف الهی در قرآن.‏

 

21. قرآن و معرفت الله

‏و به طور کلی، یکی از مقاصد مهمّۀ آن [قرآن]، دعوت به معرفت الله و بیان معارف الهیّه است، از شئون ذاتیه و اسمائیه و صفاتیه و افعالیه. و از همه بیشتر در این مقصود، توحید‏

‏ذات و اسما و افعال است که بعضی از آن، به صراحت و بعضی به اشارت مستقصی مذکور است.‏‏(همان، ص185)‏

‏در این جا بدین نکته ها اشاره شده است:‏

‏الف) دعوت قرآن کریم به معرفت الله؛‏

‏ب) بیان معارف الهی در قرآن؛‏

‏ج) طرح توحید ذات و اسما و افعال الهی در آیات قرآن؛‏

‏د) اشارت و صراحت قرآن در آیات مرتبط با معرفت الله.‏

 

22. ابعاد اعجاز قرآن کریم

‏قرآن شریف، به قدری جامع لطایف و حقایق و سرایر و دقایق توحید است، که عقول اهل معرفت در آن حیران می ماند. و این اعجاز بزرگ این صحیفۀ نورانیّه آسمانی است. نه فقط حُسن ترکیب و لطف بیان و غایت فصاحت و نهایت بلاغت و کیفیت دعوت و اخبار از مغیبات و احکام احکام و اتقان تنظیم عائله و امثال آن، که هر یک مستقلاً، اعجازی فوق طاقت و خارق عادت است. بلکه می توان گفت، اینکه قرآن شریف معروف به فصاحت شد و این اعجاز در بین سایر معجزات، مشهور آفاق شد، برای این بود که در صدر اول، اعراب را این تخصص بود و فقط این جهت از اعجاز را ادراک کردند و جهات مهمتری که در آن موجود بود و جهت اعجازش بالاتر و پایۀ ادراکش عالی تر بود، اعراب آن زمان ادرک نکردند... [یعنی] اسرار و دقایق معارف... ‏‏(همان، ص263-264)‏

‏در این جا بدین نکته ها اشاره شده است:‏

‏الف) اعجاز بیانی قرآن؛‏

‏ب) اعجاز قرآن در دعوت خلق به خدای؛‏

‏ج) اعجاز قرآن در اخبار غیبی؛‏

‏د) اعجاز قرآن در عرصۀ معارف الهی.‏


23. نزول قرآن در شب قدر

‏بدان که ‏‏لیلة‏‏ القدر، چون لیلۀ مکاشفۀ رسول خدا و ائمۀ هدی است، از این جهت، کشف جمیع امور ملکیّه، از غیب ملکوت برای آنها میشود. و ملائکۀ موکله بر هر امری از امور برای آن حضرات در نشئه غیب و عالم قلب ظاهر شود. و جمیع اموری که در مدت سال برای خلایق تقدیر شده و در الواح عالیه و سافله مکتوب گردیده، به طور کتب ملکوتی و استجنان وجودی بر آنها مکشوف و معلوم گردد. و این مکاشفه، مکاشفۀ ملکوتیّه است که محیط بر جمیع ذرّات عالم طبیعت است و هیچ امری بر ولی امر، از امور رعیت مخفی نخواهد بود.‏‏(همان، ص343)‏

‏در این جا بدین نکته ها اشاره شده است:‏

‏الف) شب قدر؛ شب مکاشفۀ رسول و خاندان رسول؛‏

‏ب) ظهور ملائکه موکل در شب قدر؛‏

‏ج) تقدیر امور خلق در شب قدر؛‏

‏د) آشکار شدن امور بر ولی الله اعظم در شب قدر.‏

 

24. تنزیل قرآن کریم

‏در این آیۀ شریفه[‏‏انا انزلناه فی لیلة القدر‏‏] و بسیاری از آیات شریفه، تنزیل قرآن را نسبت به ذات مقدس خود دهد، چنانچه فرماید: ‏‏انا انزلناه فی لیلة مبارکة، انا نحن نزلنا الذکر و انا له لحافظون‏‏... .در بعض آیات، نسبت به جبرئیل که روح الامین است می دهد، چنانچه فرماید: ‏‏نزل به الروح الامین.‏‏ (همان، ص318-319)‏

‏در این جا بدین نکته ها اشاره شده است:‏


الف) نسبت دادن تنزیل قرآن به خداوند؛‏

‏ب) نسبت دادن تنزیل قرآن به روح الامین.‏

 

25. تأثیرگذاری قرائت قرآن بر قلب انسان

‏کسی که خود را عادت داد به قرائت آیات و اسمای الهیّه از کتاب تکوین و تدوین الهی، کم کم قلب او، صورت ذکری و آیهای به خود گیرد. و باطن ذات، محقّق به ذکرالله و اسم الله و آیت الله شود، چنانچه «ذکر» به رسول اکرم و علی بن ابیطالب - صلوات الله علیهما و آلهما - و «اسماء حُسنی» به ائمه هدی و «آیت الله» نیز به آن بزرگواران تفسیر و تطبیق شده. آنها آیات الهیّه و اسماءالله حُسنی و ذکر الله اکبرند. و مقام «ذکر» از مقامات عالیۀ بزرگی است که به حوصلۀ بیان و به حیطۀ تقریر و تحریر برنیاید. و کفایت کند برای اهل معرفت و جذبۀ الهیّه و اصحاب محبّت و عشق، آیۀ شریفۀ الهیّه که می فرماید: فاذکرونی اذکرکم(همان‏‏، ص216-217)‏

‏در این جا بدین نکته ها اشاره شده است:‏

‏الف) ضرورت عادت به خواندن آیات قرآن؛‏

‏ب) تأثیر گذاشتن قرائت قرآن بر قلب قاری قرآن؛‏

‏ج) پیوند قرائت قرآن با ذکر الله و اسم الله؛‏

‏د) قرائت قرآن و تجسم عینی اسمای حُسنی؛‏

‏هـ) قرائت قرآن و محبت الله از رهگذر ذکر الله.‏

 

26. ادب تطبیق در وقت خواندن قرآن

‏یکی از آداب مهمّۀ قرائت قرآن که انسان را به نتایج بسیار و استفادات بیشمار نایل کند، تطبیق است و آن، چنان است که در هر آیه از آیات شریفه که تفکر میکند، مفاد آن را با حال خود منطبق کند و نقصان خود را به واسطۀ آن مرتفع کند و امراض خود را بدان شفا دهد. مثلاً، در قصۀ شریفۀ حضرت آدم ـ علیه السلام ـ ببیند سبب مطرود شدن شیطان از بارگاه قدس با آن همه سجده ها و عبادتهای طولانی چه بوده، خود را از آن تطهیر کند، زیرا مقام قرب الهی جای پاکان است.‏‏(همان، ص206)‏


‏در این جا بدین نکته ها اشاره شده است:‏

‏الف) تطبیق و قرائت قرآن؛‏

‏ب) تفکر و قرائت قرآن؛‏

‏ج) تطهیر باطن و قرائت قرآن.‏

 

27. ادب تعظیم قرآن در هنگام خواندن آیات آن

‏یکی از آداب مهمّۀ قرائت کتاب الهی - که عارف و عامی در آن شرکت دارند - و از آن، نتایج حسنه حاصل شود و موجب نورانیّت قلب و حیات باطن شود، «تعظیم» است. و آن موقوف به فهم عظمت و بزرگی و جلالت و کبریای آن است.‏‏(همان، ص180-181)‏

‏در این جا بدین نکته ها اشاره شده است:‏

‏الف) تعظیم قرآن و قرائت قرآن؛‏

‏ب) ارتباط تعظیم قرآن با شناخت جایگاه آن نزد خداوند؛‏

‏ج) قرائت قرآن، تعظیم قرآن و نورانی شدن دل قاری؛‏

‏د) قرائت قرآن، تعظیم قرآن و حیات باطن انسان.‏

 

28. تفکر در آیات قرآن

‏و دیگر از آداب مهمّۀ آن [قرائت قرآن]، تفکر است. و مقصود از تفکر، آن است که از آیات‏

‏شریفه، جستجوی مقصد و مقصود کند. و چون مقصد قرآن، چنانچه خود آن صحیفۀ نورانیّه فرماید، هدایت به سُبل سلامت است... باید انسان به تفکر در آیات شریفه، مراتب سلامت را از مرتبۀ دانیۀ آن، که راجع به قوای ملکیّه است، تا منتهی النّهایۀ آن، که حقیقت قلب سلیم است... به دست آورد.‏‏(همان، ص 203)‏

‏در این جا بدین نکته ها اشاره شده است:‏


الف) قرائت قرآن و تفکر در آیات آن؛‏

‏ب) مقصود یابی آیات قرآن از رهگذر اندیشیدن؛‏

‏ج) از تفکر خوانندۀ قرآن تا سلامت جان وی؛‏

‏د) تفکر و قلب سلیم در قرآن؛‏

‏هـ) مراحل تفکر و مراتب سلامت قلب آدمی.‏

 

29. قرآن؛ میزان الهی در دنیا

‏وظیفۀ سالک الی الله، آن است که خود را به قرآن شریف عرضه دارد. و چنانچه میزان در تشخیص صحّت و عدم صحّت... حدیث، آن است که آن را به کتاب خدا عرضه دارند و آنچه مخالف آن باشد، باطل و زخرف شمارند، میزان در استقامت و اعوجاج و شقاوت و سعادت، آن است که در میزان کتاب الله، درست و مستقیم درآید. و چنانچه خُلق رسول الله، قرآن است، خُلق خود را با قرآن باید متوافق کند تا با خُلق ولی کامل نیز مطابق گردد... و همچنین جمیع معارف و احوال قلوب و اعمال باطن و ظاهر خود را باید با کتاب خدا تطبیق کند و عرضه دارد تا به حقیقت قرآن متحقق گردد و قرآن، صورت باطنی او گردد.‏‏(همان، ص208-209)‏

‏در این جا بدین نکته ها اشاره شده است:‏

‏الف) سالک الی الله و قرآن کریم؛‏

‏ب) سنجش سلوک الی الله با آیات قرآن؛‏

‏ج) سنجش اخلاق خود با اخلاق قرآن؛‏

‏د) هماهنگی شخصیت و رفتار خویشتن با کتاب خدا؛‏

‏هـ) آراسته ساختن باطن به حقیقت قرآن.‏

 

30. قاریان ظاهربین

‏قاری جز به تجوید قرائت و تحسین عبارت، به چیزی نپردازد و همّ او فقط تلفظ به این کلمات و تصحیح مخارج حروف باشد تا تکلیفی ادا و امری ساقط شود... اینان را حظی از عبادت نیست.‏‏(همان، ص213)‏


در این جا بدین نکتهها اشاره شده است:‏

‏الف) قرائت قرآن و عبادت حق؛‏

‏ب) بسنده کردن به ظاهر الفاظ قرآن؛‏

‏ج) تلفظ منهای تفکر و تطبیق نفس با آیات قرآن؛‏

‏د) بی بهره ماندن از روح کلمات قرآن.‏

 

31. پناهنده شدن به خداوند در وقت خواندن قرآن

‏از آداب مهمّۀ قرائت [قرآن]،... استعاذه از شیطان رجیم است که خار طریق معرفت و مانع سیر و سلوک الی الله است.‏‏(همان، ص220)‏

‏در این جا بدین نکته ها اشاره شده است:‏

‏الف) قرائت قرآن و سیر و سلوک الهی؛‏

‏ب) قرائت قرآن و استعاذه؛‏

‏ج) ابلیس؛ بازدارندۀ آدمی از سلوک در طریق معرفت الله.‏

 

32. قرآن و حجاب خویشتن پرستی

‏بر متعلم و مستفید از کتاب خدا لازم است که یکی دیگر از آداب مهمّه را به کار بندد تا استفاده حاصل شود و آن، رفع موانع استفاده [از قرآن] است که ما از آنها تعبیر کنیم به حجب بین مستفید و قرآن... یکی از حجابهای بزرگ، حجاب خودبینی است که شخص متعلّم خود را به واسطۀ این حجاب مستغنی بیند و نیازمند به استفاده نداند.‏

‏و این از شاهکارهای مهم شیطان است که همیشه کمالات موهومه را بر انسان جلوه دهد و انسان را به آنچه که دارد راضی و قانع کند و ماورای آنچه پیش او است، هرچیز را از چشم او ساقط کند. مثلاً اهل تجوید را به همان علم جزئی قانع کند... اصحاب ادبیّت را به همان صورت بیمغز راضی کند... و اهل تفاسیر به طور معمول را سرگرم کند به وجوه قرائات و آرای مختلفۀ ارباب لغت و وقت نزول و شأن نزول و... و اهل علوم را نیز قانع کند فقط به دانستن فنون دلالات و وجوه احتجاجات و امثال آن. حتی فیلسوف و حکیم و عارف اصطلاحی را محبوس کند در حجاب غلیظ اصطلاحات... شخص مستفید باید تمام این حجب را خرق کند و از ماورای این حجب به قرآن نظر کند و در هیچ یک این حجابها ‏


توقف نکند که از قافلۀ سالکان الی الله بازماند و از دعوتهای شیرین الهی محروم می شود.‏‏(همان، ص195-196)‏

‏در این جا بدین نکته ها اشاره شده است:‏

‏الف) ضرورت حجاب سوزانی در حیات سالک الی الله؛‏

‏ب) خودبینی؛ بزرگترین حجاب میان انسان و قرآن؛‏

‏ج) نقش شیطان درحجاب سازی؛‏

‏د) محبوس ماندن اهل تجوید و لغت و تفسیر در دانسته های خویش؛‏

‏هـ) حجاب زدایی از ذهن و اندیشه، به منظور دستیابی به حقیقت قرآن؛‏

‏و) ناساز بودن حجاب و سلوک الهی.‏

 

33. قرآن و حجاب تبعیّت و تقلید

‏یکی دیگر از حُجب، حجاب آرای فاسده و مسالک و مذاهب باطله است، که این گاهی از سوء استعداد خود شخص است و اغلب از تبعیت و تقلید پیدا شود. و این از حجبی است که مخصوصاً از معارف قرآن ما را محجوب نموده. مثلاً، اگر اعتقاد فاسدی به مجرد استماع از پدر و مادر یا بعض از جهله از اهل منبر در دل ما راسخ شده باشد، این عقیده حاجب شود مابین ما و آیات شریفۀ الهیّه.‏‏(همان، ص196)‏

‏ در این جا بدین نکته ها اشاره شده است:‏

‏الف) بازدارندگی مسلکها و مذهبهای باطل، از شناخت قرآن کریم؛‏

‏ب) بازدارنگی عقاید موروثی از دستیابی به معارف الهی قرآن.‏

 

34. قرآن و حجاب تفسیر انحصاری

‏یکی دیگر از حجب، که مانع از استفاده از این صحیفۀ نورانیه است، اعتقاد به آن است که جز آن که مفسرین نوشته یا فهمیده اند، کسی را حق استفاده از قرآن شریف نیست. ‏

‏و تفکر و تدبر در آیات شریفه را به «تفسیر به رأی» - که ممنوع است - اشتباه نموده اند. و به واسطۀ این رأی فاسد و عقیدۀ باطله، قرآن شریف را از جمیع فنون استفاده عاری نموده و آن را به کلی مهجور نموده اند، در صورتی که استفادات اخلاقی و ایمانی و ‏


عرفانی، به هیچ وجه مربوط به تفسیر نیست تا تفسیر به رأی باشد.‏‏(همان، ص199)‏

‏در این جا بدین نکته ها اشاره شده است:‏

‏الف) مهجورسازی قرآن کریم؛‏

‏ب) پیشگیری از طرح نتایج قرآن پژوهی؛‏

‏ج) بسنده کردن به تفاسیر موجود قرآن کریم؛‏

‏د) مبارزه با تفکر و تدبر در آیات قرآن، از رهگذر ممنوعیت تفسیر به رأی؛‏

‏هـ) تفکیک تفسیر از جستجوگری های عرفانی و اخلاقی.‏

 

35. قرآن و حجاب دنیاپرستی

‏از حجب غلیظه، که پردۀ ضخیم است بین ما و معارف و مواعظ قرآن، حجاب حُبّ دنیا است، که به واسطۀ آن، قلب تمام همّ خود را صرف آن کند و وجهۀ قلب، یکسره دنیاوی شود، و قلب به واسطۀ این محبت، از ذکر خدا غافل شود و از ذکر و مذکور اعراض کند... و گاه شود که این علاقه به طوری بر قلب غلبه کند و سلطان حبّ جاه و شرف به قلب تسلط پیدا کند که نور فطرت الله بکلی خاموش شود و درهای سعادت به روی انسان بسته شود.‏‏(همان، ص201-202)‏

‏در این جا بدین نکته ها اشاره شده است:‏

‏الف) دنیاپرستی و فطرت الله؛‏

‏ب) دنیاپرستی و قلب آدمی؛‏

‏ج) دنیاپرستی و قرآن کریم.‏

 

36. تعریف تفسیر و مفسر قرآن کریم

‏به عقیدۀ نویسنده، تاکنون تفسیر برای کتاب خدا نوشته نشده. بطور کلی، معنی تفسیر کتاب آن است که شرح مقاصد آن کتاب را بنماید. و نظر مهم به آن، بیان منظور صاحب کتاب باشد. این کتاب شریف - که به شهادت خدای تعالی کتاب هدایت و تعلیم است و نور طریق سلوک انسانیت است - باید مفسر در هر قصه از قصص آن، بلکه هر آیه از آیات آن، جهت اهتدای به عالم غیب و حیث راهنمایی به طرق سعادت و سلوک طریق معرفت و ‏


انسانیت را به متعلم بفهماند. مفسر وقتی مقصد از نزول را به ما فهماند، مفسر است، نه سبب نزول، به آن طور که در تفاسیر وارد است... کتاب خدا، کتاب معرفت و اخلاق و دعوت به سعادت و کمال است. کتاب تفسیر نیز باید کتاب عرفانی، اخلاقی و مبیّن جهات عرفانی و اخلاقی و دیگر جهات دعوت به سعادت آن باشد. مفسری که از این جهت غفلت کرده یا اهمیت به آن نداده، از مقصود قرآن و منظور اصلی انزال کتب و ارسال رسل غفلت ورزیده. و این یک خطایی است که قرنها است این ملت را از استفاده از قرآن شریف محروم نموده و راه هدایت را به روی مردم مسدود کرده.‏‏(همان، ص192 – 193)‏

‏در این جا بدین نکته ها اشاره شده است:‏

‏الف) ویژگیهای تفسیر قرآن کریم؛‏

‏ب) کاستیهای تفاسیر قرآن، در سده های پس از نزول قرآن؛‏

‏ج) ضرورت عرفانی و اخلاقی بودن تفسیر قرآن؛‏

‏د) هدایتی بودن مطالب تفسیری مفسران قرآن؛‏

‏هـ) بازدارندگی تفسیرها از دستیابی به معارف الهی قرآن؛‏

‏و) طرح اسباب نزول آیات و غفلت از مقاصد هدایتی قرآن.‏

 

37. تفکیک تفسیر از آموزه های معنوی قرآن

‏اگر کسی از کیفیت مذاکرات حضرت موسی با خضر و کیفیت معاشرت آنها... و کیفیت عرض حاجت خود به حضرت خضر... و کیفیت جواب خضر، و عذرخواهیهای حضرت موسی، بزرگی مقام علم و آداب سلوک متعلّم با معلّم را - که شاید بیست ادب در آن هست - استفاده کند، این چه ربط به تفسیر دارد؟‏‏(همان، ص199)‏

‏در این جا بدین نکته ها اشاره شده است:‏

‏الف) آموزش معارف الهی؛‏

‏ب) آداب سلوک فرهنگی و علمی؛‏

‏ج) جدایی حوزۀ معارف قرآن از حوزۀ تفسیر قرآن.‏

 


38. معنا و محدودۀ تفسیر به رأی

‏در[بارۀ] «تفسیر به رأی» نیز کلامی است، که شاید آن، غیر مربوط به آیاتِ معارف و علوم عقلیه - که موافق موازین برهانیّه است - و آیات اخلاقیّه - که عقل را در آن مدخلیّت است - باشد؛ زیرا که این تفاسیر مطابق با برهان متین عقلی یا اعتبارات واضحۀ عقلیّه است که اگر ظاهری برخلاف آنها باشد، لازم است آن را از آن ظاهر مصروف نمود. مثلاً، در کریمۀ شریفۀ ‏‏وَجَاءَ رَبُّکَ‏‏ و ‏‏الرَّحْمن عَلَی الْعَرْشِ اسْتَوی‏‏ - که فهم عرفی مخالف با برهان است - ردّ این ظاهر و تفسیر مطابق با برهان، تفسیر به رأی نیست و به هیچ وجه ممنوع نخواهد بود. پس محتمل است، بلکه مظنون است که تفسیر به رأی، راجع به آیات احکام باشد که دست آراء و عقول از آن کوتاه است، و به صرف تعبّد و انقیاد از خزّان وحی و مهابط ملائکه الله باید اخذ کرد.(‏‏همان، ص200)‏

‏در این جا بدین نکته ها اشاره شده است:‏

‏الف) مرز تعبّد و تعقل در تفسیر آیات قرآن؛‏

‏ب) ممنوعیت تفسیر به رأی در حوزۀ آیات احکام؛‏

‏ج) تفسیرپذیری آیات اخلاقی قرآن؛‏

‏د) تفسیرپذیری آیات معارف قرآن.‏

‏امید است به یاری پروردگار، در مجالی دیگر، نکته های مذکور را همراه با توضیحات متناسب عرضه کنیم. ‏

‏ ‏

‏ ‏

منابع و مآخذ

 

‏1- قرآن کریم.‏

‏2- امام خمینی، آداب الصلوه، چاپ هجدهم، 1390، تهران، انتشارات عروج.‏

‎ ‎

‎ ‎