مجله خردسال 371 صفحه 4
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : احمد قائمی مهدوی

ویراستار : نیرالسادات والاتبار

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء – مرجان کشاورزی آزاد

موضوع : خردسال

مجله خردسال 371 صفحه 4

آقای سیبیل آقای سیبیل یک سیبیل پرپشت و بلند داشت. یک خانه داشت. جلوی خانهاش یک باغچه داشت. آقای سیبیل توی باغچه، یک عالمه دانه کاشته بود و منتظر نشسته بود تا دانهها، جوانه بزنند و سبزیهای تر و تازه و خوشمزه بشوند. اما یک اتفاق خیلی بد افتاد. پرندهها به سراغ باغچه آمدند و با نوکهای کوچکشان، دانههای زیر خاک را یکی یکی پیدا کردند و خوردند. آقای سیبیل عصبانی شد. چوب را برداشت و رفت به سراغ پرندهها. داد و فریاد کرد و چوب را بالای سرش چرخاند و همهی پرندهها را فراری داد. پرندهها رفتند. اما آقای سیبیل عصبانی، ناراحت و غمگین شد. کنار باغچه نشست و دستهایش را گذاشت زیر چانهاش و به باغچهی ویران و در هم برهمش خیره شد! آقای همسایه از آنجا میگذشت که او را دید و پرسید:" چی شده دوست من؟" آقای سیبیل گفت:" بیا! بیا! ببین پرندهها چه بر سر باغچهام آوردهاند." همسایه جلو آمد و به باغچه نگاه کرد. بعد با تعجب گفت:" پرندهها این باغچه را ویران کردهاند؟" آقای سیبیل گفت:" بله. همسایه گفت:" اما من فکر میکنم، عصبانیت این باغچه را ویران کرده!" آقای سیبیل با تعجب به همسایه نگاه کرد و پرسید:" عصبانیت؟" همسایه گفت:" نگاه کن!" باغچه پر از رد پای توست. این طرف و آن طرف دویدهای و باغچه را خراب کردهای." آقای سیبیل گفت:" پس باید چه کار میکردم؟" همسایه گفت:" پرندهها از تو میترسند. وقتی توی باغچه باشی، به سراغ دانهها نمیآیند."

مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 371صفحه 4