مجله کودک 439 صفحه 14
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : مرجان کشاورزی آزاد

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء

موضوع : کودک

مجله کودک 439 صفحه 14

طاهرهایبد قفلِآرتروزگرفتهیدرِخانهیپغورقاطی قسمتآخر صبح که شد، پغورقاطی بلند شد که برود سر کار ؛ شلوارش را پوشید و دکمه ، یعنی قفل شلوار رابست . پغورقاطی از در خانه بیرون آمد و در خانه را به هم کوبید تا قفل شود. در خانه روی هم دکمه شد. پغورقاطی راه افتاد و رفت. به اداره که رسید، رفت توی اتاقش. کیفش را روی میز گذاشت و توی آبدارخانه رفت. برای خودش یک لیوان پر، چای ریخت و همان جا داغ داغ خورد و به اتاقش برگشت. بعد از مدتی آبدارچی اداره با استکانهای چای وارد اتاق شد. پغورقاطی یک استکان دیگر برداشت و سرد نشده، سر کشید. نیم ساعتی که گذشت، پغورقاطی دستشوییاش گرفت. بدو بدو به طرف دستشویی رفت. هنوز به دستشویی نرسیده بود که اوضاعش ناجورتر شد. پغورقاطی برای این که زودتر راحت شود، دکمهی شلوارش را باز کرد؛ نه، باز نکرد. نشد. شلوار قفل بود. پغورقاطی هر چه زور زد، قفل شلوارش باز نشد. پغورقاطی هی با قفل ور رفت. بدیاش هم این بود که با هر زور حالش خرابتر گربه خارجی کالیکورنگ زمینه سفید در بدن دارد. چشمان این نوع گربه مسی رنگ است و اندازهای کوچک تا متوسط دارد.

مجلات دوست کودکانمجله کودک 439صفحه 14