مجله کودک 444 صفحه 39
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : مرجان کشاورزی آزاد

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء

موضوع : کودک

مجله کودک 444 صفحه 39

بابا: «راستش این من بودم که نفهمیدم دارم چکار می­کنم. حسابی گرم بازی شده بودم. ولی عجب مزه­ای داشت می­دادها. حیف که مامانت نذاشت. البته حق داشت. حیف که نذاشتی سعید.» سعید: «اگه منو یه کم تو بازی راه می­دادین این­جوری نمی­شد.» بابا: «مگه تو بچه­ای که این­قدر سر یه بازی حرف می­زنی. حالا اتفاقیه که افتاده. باید ببینیم چکار می­شه کرد. روانشناسان معتقدند آدم باید در سختی­ها فکر و اندیشه­اش را به کار بیندازه و راه چاره را پیدا کنه. تو عقلت به جایی نمی­رسه؟ یه فکری بکن دیگه.» فکر و اندیشه­مان را به کار انداختیم و راه چاره را پیدا کردیم. تصمیم گرفتیم آرام و بدون سروصدا با هم بشینیم و پازل را از اول اولش با همکاری هم درست کنیم. سعید: «قول؟ قول مردانه؟» بابا: «قول مردانه­ی مردانه.» سعید: «بابا قول دادی­ها» بابا: «خانم، پازله را بیار. من و سعید به هم قول دادیم. خانم؟ خانم؟» سعید: «مامان... مامان...» دز زندگی وقت­هایی هست که هیچ چیز نمی­توانید بگویید جز اینکه بگویید: «واقعا که.» سعید: «واقعا که. مامان جون غذات نسوزه، کمک نمی­خوای؟» مامان: «آقا لطفا امروز شما غذارو بکش. ببرین و بشینین بخورین. سالاد هم درست کردم تو یخچاله! با این چیزی که خریدی آدمو سر کار می­ذاره.» سعید: «مامان جان اجازه بده کمک­تان کنیم. خرابش کنین تا سه نفری با هم درستش کنیم.» مامان: «دیگه چی؟ این همه زحمت کشیدم. یه کمش مونده. خرابش کنم؟ برین غذاتونو...» بابا: «اونه­ها خانم، اون یکیه، اونو بذار بغل اون یکی. اونجا که نه، کنار اون...» مامان: «یه کم برید کنار این­قدر نچسبید کلافه شدم. بذارین بفهمم چکار می­کنم...» کتاب کتاب بخش مهم و قدیمی از فرهنگ مردم جهان را در خود ذخیره کرده است. کتاب از قدیمی ترین وسایل ارتباطی است که بشر از آن برای تبادل فرهنگ خود استفاده کرده است، کاغذ، ماده اولیه کتاب است که تاکنون ماده دیگری جانشین آن در ساخت کتاب نشده است.

مجلات دوست کودکانمجله کودک 444صفحه 39