مجله کودک 448 صفحه 5
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : مرجان کشاورزی آزاد

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء

موضوع : کودک

مجله کودک 448 صفحه 5

یک روز هم در نجف از کوچه ای که میان مسجد مرحوم شیخ انصاری و منزل امام بود، سر به زیر عبور می کردم. ناگهان احساس کردم که کسی به من سلام داد. وقتی سرم را بلند کردم، چشمم به سیمای مبارک حضرت امام افتاد. در یک لحظه، سنگینی و فشار عجیبی را بر خود حس کردم. انگار زبانم بند آمده بود. آخر او امام، مرجع تقلید، محبوب همه و مراد بود و من ناچیز، بچه طلبه ای هفده ساله. ولی دیگر دیر شده بود و من چاره ای جز جواب دادن به سلام نداشتم، زیرا جواب سلام واجب است. این صحنه درست اخلاق پیامبر اکرم (ص) را به ذهن می آورد. نمای پشتی از ادسل مدل دهه 50 میلادی

مجلات دوست کودکانمجله کودک 448صفحه 5