و عبارت مورد نظر را رویش مینوشتیم. به مرور تابلوهای پلاستیکی باب شدند که هنوز خیلی از آنها را به وفور در خیابانها میتوانیم ببینیم. همچنین میتوان به تابلوهای با حروف فلزی برجسته اشاره کرد. امروزه هم که تابلوهای فلکسی به سرعت درحال بازکردن جای خود هستند. همانطور که گفتم چنین حرفهای شاخههای زیادی هم میتواند داشته باشد، از شیشهنویسی ویترین مغازهها بگیرید تا پارچهنویسی.
Õ تا حالا چند کیلومتر پارچه را نوشتهاید؟
نمیتوانم حساب کنم، در طول عمرم خیلی این کار را کردهام.
Õ برگردیم به دوران کودکیتان.
در آن زمان چون فقط یک شاگرد بودم کاری را شخصاً انجام نمیدادم و به عنوان وردست استادم کار میکردم. اما بد نیست به یکی از خاطرههایم به عنوان اولین کاری که شخصاً انجام دادم اشاره کنم. اولین کاری که شخصاً انجام دادم نوشتن فقط یک نقطه از یک حرف بود. یکی از کارهایی که میکردیم انجام دادن نوشتههای چند سینما بود. هر بار که فیلم عوض میشد قلم و رنگ را برمیداشتیم و به سمت سینما میرفتیم. اوستایم نوشتهها را مینوشت و من کارهایی مثل نگه داشتن قوطی رنگ را برایش انجام میدادم. فردای یکی از روزهایی که شیشههای یک سینما را نوشته بودیم یکی از طرف سینما به سرعت به مغازه آمد و سراغ استادم را گرفت. گفتم نیست. صبح خیلی زودی بود و هنوز استادم به سرکار نیامده بود. اسم فیلم پنجههای مرگبار بود و از قرار یکی از نقطههای «پ» جا مانده بود و در نتیجه اسم فیلم را «ینجههای مرگبار» نوشته بودیم که آنرا یونجههای مرگبار هم میشد خواند. آن آقا عجله داشت و میگفت باید زودتر درست شود چون اولین سانس سینما ساعت هشت و نیم صبح است. به همین خاطر وسایل را برداشتم و همراه او به طرف سینما رفتم.
Õ چه حسی داشتی؟
حس خیلی خوبی. حس خوب اینکه میخواهم بروم و نوشتههای یک سینما را بنویسم. یادم هست که بادی هم به غبغب انداخته بودم. مغازه را به آقا یدالله، نجار بغل دستیمان سپردم و به او گفتم هر وقت محمودآقا آمد به او بگو که رضا رفت که سینما را بنویسد.
Õ ینجه را پنجه کردید؟
بله و گذاشتن این نقطه اولین کاری بود که شخصاً انجام دادم.
Õنام کشتی: اکسموث
Õکشور سازنده: انگلستان
Õنوع: ناوشکن
Õتعداد خدمه: 175 نفر
Õ طول و عرض: 104 در 10 متر
Õ سلاح اصلی: 6 توپ 102 میلیمتری
مجلات دوست کودکانمجله کودک 455صفحه 11