مجله کودک 455 صفحه 40
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : مرجان کشاورزی آزاد

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء

موضوع : کودک

مجله کودک 455 صفحه 40

توران خانم: «اینم هفت هزار و ششصد تومن. محمود آقا، بی­زحمت اینا اینجا بمونه، سنگینه نمی­تونم ببرم، به حسین آقا زنگ می­زنم ظهر که داره میاد خونه سر راه اینارو ازتون بگیره و بیاره.» محمود آقا: «این حرفا چیه؟ اصلا خودم ظهر که دارم می­رم خونه میارمشون دم در منزل.» محمد: «می­خواین من با دوچرخم بیارمشون.» توران خانم: «قربون دستت محمدجان. عجله­ای نیست. مامانت خوبه؟ سلام برسون.» محمود آقا: «این هم یه سطل ماست برای محمد آقا. با دوچرخه­ای؟ بپا نریزیتش.» محمد سطل ماست را گرفت و از مغازه محمود آقا بیرون آمد و.. اما.. اما همان­جا ایستاد و خشکش زد. دنیا به یک باره چه سیاه شده بود. محمد مدتی به این طرف نگاه کرد مدتی هم به آن طرف نگاه کرد. دوباره به این طرف نگاه کرد دوباره به آن... آنچه را که می­دید باور نمی­کرد. به عبارت بهتر، آنچه را که نمی­دید باور نمی­کرد. بغضش گرفته بود، روز روشن، چه تاریک شده بود. صداها، چه موهوم شده بود. رضا: «چیه محمد؟ چی شده؟ چرا ماتت برده؟» سامان: «چرا داری اینجوری نگاه می­کنی محمد؟ حالت خوبه؟ بروبر به چی نگاه می­کنی؟ چرا جواب نمی­دی؟» مدتی گذشت. زبان محمد به یک­باره باز شد. محمد: «آی دزد، آی دزد، کمک کنین. دوچرخه­مو بردن...» ادامه دارد نام کشتی: فولمین Õ کشور سازنده: ایتالیا Õ نوع: ناوشکن Õ تعداد خدمه: 174 نفر Õ طول و عرض: 94 در 9 متر Õ سلاح اصلی: 4 توپ 140 میلیمتری

مجلات دوست کودکانمجله کودک 455صفحه 40