مجله خردسال 124 صفحه 22
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : احمد قائمی مهدوی

ویراستار : نیرالسادات والاتبار

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء – مرجان کشاورزی آزاد

موضوع : خردسال

مجله خردسال 124 صفحه 22

سایهی بابا شب، وقتی که بابا به خانه آمد، برق رفت و همه جا تاریک شد. مامان یک شمع روشن کرد. سایه­ی من و مامان و بابا روی دیوار افتاده بود. بابا با دست، سایه­ی گرگ درست کرد، مامان هم سایه­ی یک خرگوش. بعد من با دستم، سایه­ی یک پرنده را درست کردم. نوبت بابا بود که سایه درست کند. اما بابا سایه درست نکرد. مامان گفت: «ببین! این سایه­ی یک بابای خسته و خواب آلود است که روی دیوار افتاده. بابا سایه­ی خودش را درست کرده!» من و مامان یواشکی به سایه­ی بابای خواب آلود خندیدیم.

مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 124صفحه 22