مجله خردسال 129 صفحه 18
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : احمد قائمی مهدوی

ویراستار : نیرالسادات والاتبار

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء – مرجان کشاورزی آزاد

موضوع : خردسال

مجله خردسال 129 صفحه 18

گفت: « آن را لازم ندارد. برای همین هم صدف را این­جا گذاشته و رفته است.» این را گفت و صدف ر ا قل داد و با خودش برد. از آب بیرون آمد و هر جا را گشت، صدف را پیدا نکرد. از پشت برگها بیرون آمد و را دید. خانه­ای نداشت و خیلی غمگین بود. گفت: «چی شده جان؟ چرا ناراحتی؟» گفت: «صدفم را گم کرده­ام.» با تعجب پرسید: «گم کرده­ای؟ ولی گفت که تو آن را لازم نداری، برای همین هم صدف را با خودش برد.» پرسید: «تو می­دانی از کدام طرف رفت؟» راهی را که رفته بود نشان داد و گفت: «از این طرف، بیا برویم و او را پیدا کنیم.» و راه افتادند.

مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 129صفحه 18