مجله خردسال 129 صفحه 6
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : احمد قائمی مهدوی

ویراستار : نیرالسادات والاتبار

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء – مرجان کشاورزی آزاد

موضوع : خردسال

مجله خردسال 129 صفحه 6

یکی­شان گل گاوزبان می­آورد. یکی­شان جوشانده آورده بود. یکی­شان شربت و دوا در دست داشت. یکی­شان اسفند دود می­کرد. همه­شان نگران بودند و توی چشمهایشان یک عالمه غصه بود. بغض گلوی بهار را گرفت. یک دفعه از جا پرید. انگار مثل پرستوها بال در آورده بود. انگار اصلا مریض نبود. انگار مریضی از یادش رفته بود. بهار از جا پرید و به طرف بچهها دوید. او نمی­توانست بچهها را غمگین ببیند. بچهها هم به طرفش دویدند. دورش را گرفتند. حلقه زدند. بهش گل گاوزبان دادند. جوشانده دادند. دوا دادند. برایش اسفند دود کردند. دور سرش چرخاندند. بهار خندید. از دهانش گل ریخت. همه­جا پر از عطر و بوی گل شد. همه جا سبز شد. گلها در آمدند. غنچه کردند. باز شدند. درختها شکوفه کردند. پرندهها آواز خواندند. عمو نوروز هم خیلی خوش­حال بود. از دور به بهار و بچه­ها نگاه می­کرد و می­خندید.

مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 129صفحه 6