گلزار نامه ها (45)
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

زمان (شمسی) : 1389

ناشر مجله : مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)، موسسه چاپ و نشر عروج

گلزار نامه ها (45)

گلزار نامه ها (45)

(ترجمه چند نامه خارجی)

‏ ‏

 

فرستنده: خاویر خورخه لوزانو

کشور: برزیل

تاریخ: نامشخص

زبان: اسپانیایی

‏حضور جناب آقای خمینی، رهبر مذهبی ایران، تهران ـ ایران.‏

‏همراه با بزرگترین احتراماتم، نسبت به شما، این نامه را برایتان می نویسم.‏

‏جوانی 17 ساله هستم، درس می خوانم و این نامه را برای شما می نویسم برای اینکه آقای خمینی خالصانه ترین ارادتهایمان را به حضورتان ابراز کنم. من شما را به خاطر نحوه اداره کشورتان ایران که قبلاً توسط افراد نالایقی اداره می شد، تحسین می کنم. این نامه را برایتان برای ابراز ارادتم به شما می نویسم و واقعاً افتخار بزرگی برای من خواهد بود اگر از طریق پست، عکس و امضایتان را برایم بفرستید، همانطور که گفتم افتخار بزرگی برایم خواهد بود‏‎.‎‏با امید قبول تقاضایم، همراه با احترام از شما خداحافظی می کنم.‏

با احترام

 


فرستنده: محمدعلی کاظم

کشور: پاکستان

زبان: اردو

‏امام خمینی عزیز‏

‏وقت ملت پاکستان درباره خدمات جنابعالی نسبت به اسلام و دین مبین آگاه شدند. همه مسلمانان اسلام خواه بالعموم و شیعیان بالخصوص برای موفقیت شما در این امر خطیر در بارگاه الهی دست دعا بلند کردند و خدای ذوالمنان با عنایات خاصه خودش و به طفیل مقربین درگاهش (ائمه اطهارعلیهم السلام) به شما پیروزی عنایت فرمود.‏

‏امیدواریم بدین مناسبت هدیه تبریک ما را بپذیرید.‏

‏ما اهل پاکستان از درگاه خداوند موفقیت روز افزون شما در اجرای دقیق و کامل قوانین شریعت را خواستاریم و همچنین، برای ایرانیان از خداوند می خواهیم که توفیق قبول احکام اسلام و اتحاد و وحدت کلمه و استحکام داخلی عنایت فرماید تا ملت شریف ایران بتواند در سایه احکام خداوندی دنیا و آخرت خودشان را به نحو احسن بسازد.‏

‏و همیشه رو به تکامل و ترقی گام بردارد.‏

‏ ‏

فرستنده: مارکیو ایی. لور

کشور: آمریکا

تاریخ: 2 مارس 1989

زبان: انگلیسی

‏آقای خمینی عزیز،‏

‏بنده مسیحی بدنیا آمده ام و مطمئن هستم که شما بدان هیچ توجه ندارید، اما من پنج دلار (هدیه ای ناچیز از طرف یک بیوه ) برای شما می فرستم تا بنا به صلاحدید علیه شیاطین بکار گرفته شود.‏

‏ما امثال آن را در این سرزمین یانکی ها زیاد داریم، چرا که ما مسیحیان خود را به حکومت ‏


‏دموکراسی فروخته ایم تا حکومت الهی و اکنون شیطانها بر ما حکومت می کنند. مدتهای پیش کسی نبود که به پدران ما بگوید که هیچ موضع میانه و حد وسطی وجود ندارد مهم نیست که اسم آن را چه بگذاریم.‏

‏ما مسیحیان نمی توانیم شمشیر را تحمل کنیم باید در مقابل دشمنانمان بایستیم، اما دشمنان خدا مرا عصبانی می کنند و من می دانم که شما دشمن خدا نیستید، همانگونه که سنت پول نبود.‏

‏خداوند ابراهیم کسانی را دوست دارد که نسبت به او خشوع داشته و در برابر ناملایمات ازخود مقاومت نشان می دهند. من احساس می کنم که من و شما در مورد حضرت ابراهیم و خدای ابراهیم (پدر) وجوه مشترکی داریم.‏

‏در شایستگی و توان عیسی شاهد خونریزی مسیح هستیم که به خاطر گناهان این جهان از دنیا رفت و خداوند به آدم و حوا تخم و نطفه زن را اعطاء کرد، بچه ای که از مادری متولد می شود، رحم باکره ای که هیچ بچه ای در آن نبود. ‏

‏مانند آن را می توان در سارا دید وی حتی در دوران سالمندی توانایی تولد بچه ای را دریافت نمود و اسحاق یک مسیحی و همچون ابراهیم دارای ایمانی راسخ بود. که آن روح خدا را خوشنود می کند.‏

‏من معتقدم شما هم آدم با ایمانی هستید و من نیز یک زن با ایمان. بگذارید آنهایی که ایمان نیاورده اند در اینجا حکومت دموکراسی داشته باشند، جهنم آنها را در کام خود فرو خواهد برد.‏

‏می دانم که شما را موعظه کرده ام، اما لازم است بدانید که چرا من بجای یک مسلمان یک مسیحی با روحیات یهودی هستم. اما گفتنی است که همان خون آدم و حوا در رگهای بدن من جاری است. خداوند اسحاق را برای شرف و آبرو انتخاب کرد و بنابر این من باید جهات و پیامهای پنهان عهد عتیق را درک کنم . خداوند دعاهای مرا در نام عیسی اجابت کرده است. من ایرادی در آن نمی بینم و من با کمک او (عیسی مسیح) متقاعد شده ام که به شما همچون «سنت پول » مدرن امروزه و عصر خود بنگرم.‏

‏سنت پول نوشت که وی و عیسی عشق و علاقه داشتند اما از روی آگاهی نبود تا اینکه ‏


‏عیسی وی را در مسیر و راه داموسکوس متوقف کرد.‏

‏دعا می کنم که شما تجربه مشابهی را داشته باشید و دعا می کنم که خداوند به من به همان میزان که دشمنان خدا شمشیرشان را به دست من می دهند مرا از آنها عصبانی و متنفر کند.‏

‏من در ارتش نجات هستم و هیچ حقی ندارم، اما بعضی مواقع وسوسه می شوم ولی تحمل می کنم و شکیبایی به خرج می دهم. اگر خدا از دست من عصبانی باشد برای خاطر او به جهنم می روم، اگر قرار است درون من غوغایی باشد بگذار این آشوب برای خاطر خدا و بر ضد شیطان باشد.‏

با عشق به برادر ایمانی ام

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

فرستنده: فلورا. بی. موت

کشور: آمریکا

تاریخ: 6 / 11 / 87

زبان: انگلیسی

‏تمامی عبادات من متعلق به شماست.‏

‏سلام شادمانه من ‏

‏           قاصدک احساس و عاطفه هر روزه من است.‏

‏آرزوی من،‏

‏         بازگشت سلامتی شماست.‏

‏            اگر چنین شود، دیگر مشکلی نخواهد ماند!‏

‏چون مشکلات در صندوقچه تاریخ مأوا می گزیند.‏

‏ ‏


فرستنده: بتینا گروبر

کشور: اتریش

تاریخ: 20 ژانویه 1987

زبان: انگلیسی

‏نویسنده نامه در هشتمین سالگرد پیروزی انقلاب این نامه را می نویسد، و برای حضرت امام و فرزند ایشان، حجت‏‏ ‏‏الاسلام حاج سید احمد خمینی، و ملت مسلمان و غیور ایران آرزوی توفیق و سرافرازی کرده است. او معتقد است مردم ایران با نثار جان و از خودگذشتگی موفق به کسب آزادی شده اند. همچنین به مقاومت و ایستادگی ملت ایران در برابر شرق و غرب، تحریم های اقتصادی، عامل تروریسم و منافقین اشاره کرده است.‏

‏به گفته او از زمان پیروزی انقلاب، کشور ایران سرزمینی آزاد و مستقل می باشد، و در پایان از حضرت امام و ملت فداکار ایران تمجید کرده است.‏

‏ ‏

فرستنده: ساری بن محمد

کشور: مالزی

تاریخ: 30 آوریل 1987

زبان: انگلیسی

‏ساری بن محمد ، فضیله بنت عدنان (همسرم) سیتی زینب الحزنان (دخترم) همه برادران و خواهرانم در جوهور، بویژه در مالزی و منطقه جنوب شرقی آسیا.‏

‏به نایب الامامان، امام خمینی.‏

‏سلام من و همه برادران و خواهران دینی و ایمانی به شما . السلام علیکم و رحمت الله.‏

‏عزیزترین امام محترم.‏

‏ما عاشق اماممان و راه او که اسلام و وحدت را به ما شناساند هستیم . شکر خدا بخاطر موفقیت ایران و کشور اسلامی امام، ما نیاز به پند و هدایت پیگیر مستقیم امام داریم.‏

‏اگر سعی و توان ما برای آزادی قدس مورد نیاز است مایلیم به ایران بیاییم. ما برای موفقیت و پیروزی اسلام دعا می کنیم. الحمد الله انشاء ا... روزی با برادران دینی و ایمانی خود دیدار خواهیم کرد.‏


‏برای آگاهی امام، در حال حاضر دشمن، با استفاده از کتاب کشف الاسرار امام بین سنی و شیعه تفرقه می اندازد.‏

‏ما امیدواریم امام بر ایمان در اینجا و وحدت میان برادران مسلمان در مالزی و سراسر جهان دعا کند.‏

‏ ‏

فرستنده: هومیو پیتهک داکر سید محمد سبطین تقوی

کشور: پاکستان

زبان: اردو

‏با سلام، خدمت مسئول امور بین الملل مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره)؛‏

‏ما کارکنان این مرکز عید سعید فطر را به شما تبریک عرض می نماییم. دعا می کنیم سالهای سال به این روزها و سالها به سر ببرید. عید واقعی ما عیدی است که کلیۀ امور، مطابق تعالیم اسلام انجام گیرد. این انجمن در جهت نیل به این هدف، با نوشتن مطالب، تلاشهای شایانی می نماید.‏

دبیرکل

‏فهرست کتابهایی که زیر چاپ می باشند:‏

‏«ابدی زندگانی کاپیغام»، «حدیث کسا»، «بچول کی سبق»، «انقلاب»، «اظهار خیال»‏

‏ ‏

فرستنده: Giuseppe Cufaro

کشور: ایتالیا

تاریخ: 24 / 2 / 1989

زبان: ایتالیایی

‏رُم – 24 / 2 / 1989، آیت الله امام خمینی – تهران- ایران.‏

‏از شما خواهش می کنم که عذر من حقیر را پذیرا باشید و مرا ببخشید. اگر من پیشاپیش عذرخواهی می کنم از گفته هایم و شما را برادر صدا می کنم بدین طریق با شما صمیمی تر می شوم و به گفتگو می پردازم. شاید بدانید که چرا من لفظ برادر را بکار می برم چرا که برگرفته از روح ‏


‏خداوند است. من ‏‎Giuseppe cufaro‎‏ هستم. یک زندانی در زندان ‏‎Rebibbe‎‏ در رم جایی که 1500 زندانی از تمام نقاط کشور چه خارجی و چه داخلی در ان هستند. من نمی دانم از دین و مذهب صحبت کنم اما همانطور که می دانید، برادر روحانی، خداوند آفریدگار همه ماست، اما شما می توانید بمن بگویید که تو یک گناهکار هستی پس چطور به من برادر می گویی! بله شما حق دارید ولی من در گناهم با شما شریک نیستم چرا که یک گناهکار بزرگ هستم. اما می خواهم برای شما اقرار کنم که آخرین گناهم حمل کوکایین بود اما به شما می گویم که فهمیدم مرتکب گناه بزرگی شده ام و به این گناه خود اقرار می کنم و کسی که باعث دستگیری من شد همسرم بود. اما من او را بخشیدم و این اولین کاری بود که انجام دادم. من به شما می توانم بگویم که این کوچکترین گناهی بود که در سن 15 سالگی مرتکب شدم. اما به تو می گویم، برادر شاید عجیب باشد اما من اول از خداوند و بعد از همسرم و سپس از تمامی مردم و کسانی که مرا دستگیر کردند سپاسگزارم چرا که در خلال این دوره زندانی من خدا را پیدا کردم، اما برادر، خواهی فهمید که چگونه او را پیدا کردم هنگامی که این برگهایی را که برای تو فرستاده ام بخوانی به این سؤال پی خواهی برد.‏

‏و حالا بتو خواهم گفت که چطور زندگیم را یافتم: 15 / 2 / 1987 بود، در کلیسا خدا حضور داشت و خدایم به من شناساند راهی را که باید در آن قدم بگذارم و زندگیم را دنبال کنم و بدین ترتیب بود که خداوند چشمهایم را باز کرد. و من در این تاریکی و ظلمات، روشنایی یافتم که جهان را جلوه گر می ساخت. من نمی گویم که دیدم یا لمس کردم نه من تماماً در درون قلبم این چیزها را حس کردم. عشق به خداوند و عشق به آینده ام و بدین شکل تمام آنچه را که شنیده بودم، دیدم. فکر می کردم به ترحم داشتن و عشق ورزیدن و بدین طریق این مأموریت را شروع کردم و برای او این بار به خودم ترحم کردم و با تمام قدرتم و سپس شروع کردم به صدا کردن افراد با لفظ برادر، تمام زندانیان خارجی و داخلی (ایتالیایی) با تعجب به من نگاه می کردند و برخی فکر می کردند که دیوانه شده ام ! و مرا تحقیر می کردند و مورد مسخره قرار می دادند و به من می گفتند که جاسوس هستم. همچنین به گوشم سیلی می زدند و من با لبخند آن طرف صورتم ‏


‏را به آنها نشان می دادم و آنها به صورتم تف می کردند و من با آنها خوشرفتاری می کردم تا اینکه پس از مدتی موفق شدم به آنها بفهمانم عاشق هستم، عشق نیروی برتر از نفرت است. حالا ما همگی در بین خودمان کلمه برادر را بکار می بریم ، در برخورد با نگهبانان و نیز مدیران زندان و خود زندانیان. اما می خواهم بگویم که اگر قبل از من زندانی دیگری موفق می شد که بسوی یک نگهبان برود و لفظ برادر را نسبت به او بکار ببرد ممکن بود که او در جواب می گفت که برود بمیرد، حالا به شکر خداوند کلمه برادر کلمۀ روز شده و همیشه بیشتر و بیشتر بکار می رود.‏

‏و حالا به شما می گویم چطور شد که خواستم برای شما نامه بنویسم. در اینجا با یک ایرانی برخورد کردم و او به من یاد داد که فکر کنم به تمام این چیزها. من در روزنامه ها چیزهایی می خواندم و او یک روزنامه نگار بود. من به شما می گویم که در گذشته بد فکر می کردم چرا که فضایی که در آن بسر می بردم بد بود ولی بعد عشق را شناختم و بدین ترتیب بود ذهن من با این مسائل آشنا شد و همچنین نوری در قلبم روشن شد. اینگونه بود که برای شما می نویسم، اما من می خواهم که شما، برادر، مرا ببخشید چرا که من نسبت به شما انس پیدا کردم. من فردی هستم که الفبا را هم بلد نیست و فقط بلد هستم که قلم بدست بگیرم و آنچه که در قلبم می گذرد بگویم تا شاید جایی در قلب شما باز کنم امیدوارم مرا درک کنید. مرا ببخشید که چیزهایی از کتاب مقدس برای شما می نویسم چرا که طبق گفته بعضی از برادرها گفته های کتاب مقدس شبیه به قرآن است و من یک روز که از زندان خارج شدم قرآن را در ایتالیا جستجو می کنم و آن را می خوانم چرا که به من گفته اند که در اینجا قرآن به زبان ایتالیایی هست.‏

‏و شما شنیده بودید که او چه گفته بود: عاشق آینده تو هست و از دشمن تو نفرت دارم. اما من به شما می گویم عاشق همه مردم هستم چرا که شاید شما را دنبال کنند و شاید متوجه اعمالشان شوند و بعدها فرزندان خوبی برای پدر آسمان باشند. مَثَلهای 10 و 11. دهان راستگو چشمه زندگی است و دهان بد مملو از تجاوز بدی است (12 نفرت جنگ و جدل بوجود می آورد اما عشق پوشیده از هر خوبی است) و حالا از عشق صحبت کنیم. ها به کلمات عشق نمی ورزیم بلکه به حقایق عشق می ورزیم. عشق به کلمات مثل کاریکاتوری از عشق است و عشق به کلمات عشق ‏


‏واقعی نیست بلکه به مادیات است. چنین عملکردی شایسته نیست. اما چه چیز مفهوم عشق واقعی است؟ اینکه خود ما واقعاً دوست بداریم. در عشق واقعی ما نمی توانیم قسمتی از زندگیمان را وقف دیگران کنیم بلکه باید تمام زندگیمان را وقف کنیم.‏

‏اندیشه ما نباید اطراف نزدیکان خودمان که توانایی ندارند بچرخد. بلکه باید به همه فکر کنیم. عشقی که انسان نسبت به خود دارد باید نسبت به دیگران نیز داشته باشد. اگر برنامه زندگی یک بینوا، فقیر، دردمند با بدبختی بسیار در ما احساس همدردی ایجاد کند و ما را در فکر فرو برد و برای آشفتگی این فرد اندیشه کنیم و کاملاً او را حس کنیم و لمس کنیم عاشق هستیم ولی اگر هیچگونه علاقه به این موضوع نشان ندهیم و سکوت کنیم و خاموش بمانیم، عاشق نیستیم. بدین شکل است و باید بدانیم که عاشق شدن چندان هم راحت نیست. آنجایی که باید به دیگران کمک کنیم باید از خودمان ببریم. و همۀ ما این توانایی را نداریم و ما که دیگران را می رنجانیم قادر به عشق ورزیدن نیستیم. وای از رنجاندن وای از اینکه با نیروی زورگویی و خودخواهی و غرورمان زندگی دیگران را پاره پاره می کنیم. اگر ما بخواهیم عشق بورزیم به آینده و دیگران باید دست بکشیم از عشق ورزیدن به خود و تنها سد جلوی راه عشق ورزیدن خودخواهی بطور سیستماتیک است که در وجود همه قرار دارد و باعث دلواپسی است و لازم به تذکر است که غرور و خودخواهی گناه است و بزرگترین بدبختی انسان می باشد چون تمامی لذتهای معنوی انسان را مانند عشق به خدا و عشق بدیگران را به سرقت می برد. خودخواهی سدی است که ما را از جستجوی خوشبختی دیگران باز می دارد.‏

‏ما چیزی ارزشمند نداریم جز روحمان که در درون ماست ما پلید درونمان را نو کنیم چرا که بیرونمان از خاک بوجود آمده. مریضی، بدبختی، رنج و درد و دلواپسی همه برگرفته از درون ماست اما بیرحمی و سنگدلی نتیجه اعمال بیرونی ماست [جسم ما] پس باید این بیرحمی و سنگدلی را از بین برد. برای ما این عمل درست است چرا که با این کار نتیجه خوب عملمان را می بینیم.‏

‏چه کسی عاشق نقره است و سیر نیست از نقره [ضرب المثل منظور این است که هر چه عمل خوب انجام دهی نتیجه خوب می بینی] بدین ترتیب ما زندگی نمی کنیم سال به سال، روز به روز ‏


‏بلکه ما دم به دم زندگی می کنیم و هر لحظه ممکن است دیگر نفس نکشیم و حالا امیدوارم که شما برادر عزیز مرا درک کرده باشید. و من با تمام قلبم و با تمام وجودم و از صمیم قلبم خدا را در خاطر خواهم داشت و بیاد می آورم او را هر لحظه که تصمیم به کاری می گیرم. انسان تا زمانی که فرصت دارد می تواند خود را پاک کند نه در زمانی که دیگر در حضور خداوند و پدر آسمانی قرار می گیرد و در مقابل عدالت خداوندی همه چه انسان قوی، ضعیف، کوچک، بزرگ، پولدار و بی پول یکسان هستند. اوست که درباره زندگی ما تصمیم می گیرد. و او قادر و توانا است و با قدرت و خواست اوست که زندگی را آغاز و به پایان می بریم. و با این چیزهایی که نوشتم، برای تو می فرستم تمام عشقم را نسبت به برادری و خداوند و عشق به همه. امیدوارم که در قلب شما آرامش، آرامش و آرامش و صلح بیاید این چنین آرامش و آسایشی را که من پیدا کرد ه ام.‏

‏بخش 1004- خداوند می فرماید: نترس چرا که من با تو هستم و تو را هرگز رها نمی کنم (گم نمی کنم) چرا که خدایت هستم. تو را تقویت می کنم، تو را کمک می کنم و تو را با عدالتم حمایت می کنم.‏

‏و حالا از شما عذر می خواهم به خاطر اشتباهاتم در نوشتن چون من به مدرسه نرفته ام.‏

‏بخش 11- 25- من تو را ستایش می کنم ای پدر که عیب مرا پوشاندی بخاطر هوش و مزایایی که به این فرزند کوچک و گناهکارت دادی.‏

‏زندانی ‏‎Giuseppe cufaro‎‏ از برادر خودش پاسخ می خواهد، متشکرم و در انتظار پاسخ صمیمانه شما هستم .‏‎ Giuseppe cufaro‎‏ [مهری که بر روی برگه ها زده است:]‏

‏باز کن قلبت را به روی مسیح که تو را جستجو می کند، برادر کجا هستی.‏

‏* * *‏

[بخش دوم نامه Giuseppe cufaro]

‏خطاب به مقامات قضایی‏

‏اینجانب ‏‎Giuseppe cufaro‎‏ رد می کنم تمام الطاف قانون را که به من اعطاء خواهند کرد و علاوه بر این هیچ چیز برای خودم نمی خواهم و تنها چیزی که می خواهم این است که بتوانم ‏


‏کلمات خداوند را بین برادران زندانی و نگهبانان زندان ببرم چراکه همه برادر هستیم همانطور که مسیح به ما یاد داده است.‏

‏من از دادگاه خواهش می کنم به عقاید من گوش کند، من به خاطر اعمالی که در گذشته از من سر زده گناهکار هستم و من گناهکارم اما نه یکبار بلکه دو بار مرتکب گناه شدم یکی در سال 1981 و دفعه بعد در سال 1986. با این وصف حقیقتاً به شما می گویم از شما تقاضای رحم و بخشش نمی کنم اما خواهان عدالت هستم. اگر من تقاضای بخشش دارم، از شما این تقاضا را نمی کنم بلکه از خداوند تقاضا می کنم که دوران محکومیت مرا از 6 سال به 8 سال افزایش دهید، چرا که اگر خدا، پدر همگی ما بخواهد، به من رحم می کند و تنها اوست که می تواند مرا ببخشد بنابر این نمی خواهم تأثیر بگذارم در تصمیمی که دادگاه می گیرد.‏

‏قلباً می خواستم که به بچه های فرقه ‏‎Domenican‎‏ کلیسای ‏‎Santo Domingo‎‏ خوبی کنم، به عمل خوب فکر می کردم ولی در عوض بدی کردم. اما به شما خواهم گفت: چونکه قلباً تصمیم به خوبی گرفته بودم و آن را انجام خواهم داد اما با چیزی که از خود دارم. در گذشته کور بودم و در عمق ظلمات زندگی می کردم و خداوند به من روشنایی داد. من این نور را با این بچه ها تقسیم خواهم کرد و در معرض فروش خواهم گذاشت و سود آن را به این هیأت خواهم داد. اما من از شما مقامات قضایی تقاضا دارم که اجازه دهید چشمم را اعطا کنم برای اینکه بتوانم مقاصدم را به پیش ببرم و امیدوارم که شما نیز چشمانتان را باز کنید تا این نور ضعیف در قلبها شما نیز راه باز کند و شما نیز به خواسته های خوب انسانی جامه عمل بپوشانید.‏

‏اما اگر کسی از شما بخواهد به گروه ما بپیوندد به او خوش آمد می گویم بنابراین من چیزی برای خودم نمی خواهم و برعکس از شما می خواهم که دوران محکومیتم را زیاد کنید همانطور که مسیح گفته است: «کسی وجود نخواهد داشت که بتو فکر کند.» همچنین «همیشه قحطی ای برای فروش وجود خواهد داشت» و من که بدهکار هستم می خواهم بپردازم قرضم را با عملکردم. [دِِینَم را ادا کنم] بعضی از شما خواهید گفت «این دیوانه است» اگر کسی برای عشق به مسیح و کلمات او شما این حرف را بزنید، بله دیوانه هستم.، بله، چرا که عاشق خداوندمان (پدرمان) و ‏


‏عیسی مسیح نجات دهنده بشر هستم، چرا که خداوند بر حق است و راهش نیز صحیح می باشد [مسیح] از تحقیر سیر نمی شود. اما از عشق سیر می شود بدین شکل که در آن سپیده دم خود را می شوید و پاک می کند.‏

‏او نزد ما باز می گردد همچون بارانی که بر زمین می بارد و بدین شکل مسیح بر قلبهای ما می بارد امیدوارم که این عشق در تمامی ما بوجود آید.‏

‏به مردان قانون و قضات، من تقضا می کنم تا این فرصت و توانایی را به من دهید تا کلمات آقایمان را نزد زندانیان ببرم. برای اینکه تنها شما می توانید این لطف را در حق من کنید. این تمایل قلبی من است. بنابراین شما که می دوید بایستید! و فکر کنید. نمی بینید؟ نمی شنوید؟ در جلوی شما مرگ قرار گرفته است.‏

‏پس چشمانتان را باز کنید تمام قربانیانی که دارید آنها را لگدمال می کنید برادران و خواهران، پدران و مادران ما هستند پس به شما مردان قانون و قضات و به تمام اصناف هشدار می دهم که چشمانتان را باز کنید.‏

‏من انسانی بدبخت و حقیر هستم و بشما می گویم برای عشق به آقایتان: «تشکیک می کنیم عشق برای اینکه با بدی مبارزه کنیم» و تنها بوسیله عشق می توان با بدی مبارزه کرد. ما مورد ارزیابی و قضاوت قرار می گیریم و بعد اجازه داریم قضاوت کنیم پس چه بهتر که خودمان ابتدا خود را مورد ارزیابی قرار دهیم بعد درباره دیگران قضاوت کنیم. ‏

‏کار بدی برای دیگران انجام ندهید آن کاری که دوست ندارید دیگران برای شما انجام دهند بنابر این من به شما می گویم «راهها بسیارند» مواظب باشید گم نشوید راه خدایی را پیش بگیرید تا همیشه خوشبختی و شادی را بدست آورید و اگر کسی راه را پیدا کرد به دیگران هم نشان دهد. مسیح در جستجوی ما است حتی در جستجوی تو نیز هست. برادر کجا هستی؟ وقتی که مسیح آقای ما به خاطر گناهان ما به صلیب کشیده شد این آخرین کلام را برای ما گفت و این آن کلام است: «پدر آنها را ببخش چون نمی دانند چکار می کنند» بدین ترتیب خدا پدر همۀ ماست. چرا تمام ما به یک خدا اعتقاد نداریم؟ چرا بعضی از ما به دیگری بدجنسی و ظلم می کند؟ چرا با تعجب به ‏


‏کسانی نگاه می کنیم که به خداوند و به درگاه او التماس می کنند و از او طلب بخشش می کنند؟‏

‏اگر صحبتی بود که من از عهده ادای آن برنیامدم مرا ببخشید چون من به مدرسه نرفتم. می خواهم با قلبم صحبت کنم نه قلمم و برای اینکه مسائل را برای شما برادران و خواهرانم در میان بگذارم و بیان کنم. امیدوارم که خداوند در دل و قلب همه شما صلح، صلح، صلح و آرامش برقرار کند.‏

‏رم، آپریل 1987 زندان ‏‎Rebibbia‎‏، زندانی ‏‎Giuseppe cufaro‎‏ ‏

‏امیدوارم که بتوانید به این آرامش من برسید. باز کن قلبت را به روی مسیح که در جستجوی توست، برادر کجا هستی؟‏

‎ ‎

‏ ‏

فرستنده: محمد علی

کشور: هندوستان

زبان: اردو

‏القاب و سلام، دعا در حق شهدا‏

‏به مناسبت پیروزی انقلاب و برپایی حکومت اسلامی، مراتب تهنیت خالصانه را تقدیم می دارم.‏

‏وقتی مؤمنین از پیروزی انقلاب اسلامی آگاه شدند، زیر قیادت علما، راهپیمایی، جشن و شادی برگزار نمودند. شب هنگام، برای رسیدن ثواب به روح پاک شهدا مجلس فاتحه خوانی و مجلس قصیده سرایی برگزار نمودند.‏

‏قبل از پیروزی انقلاب نیز مؤمنین در زمانهای سرنوشت ساز و حساس تظاهرات علیه شاه برگزار نمودند و هنگام مراجعت شما به ایران و تبعید شما به پاریس هم تظاهرات گسترده ای انجام گرفت. ‏

‏ ‏


فرستنده: بایرام بولوت

کشور: ترکیه

تاریخ: 9 / 2 / 1983

زبان: ترکی استانبولی

‏بزرگواری و بلند مرتبگی متعلق به شأن و مقام شماست‏

‏با احترام در مقابل مقام شامخ و رفیع حضرتعالی، علیرغم اینکه در رأس دولتتان قرار گرفته اید، سرخم کرده، سلامهای ملکوتی و الهی خود را تقدیم می دارم. و دستان مبارکتان را با نهایت احترام و ادب می بوسم. و کسب موفقیتهای بی شمار برای دولتتان را از خداوند بلند مرتبه درخواست و تمنی می نماییم.‏

‏پیشوای بزرگوار دولت ایران جناب امام خمینی[ره] مجبور هستم خودم را برای شما معرفی نمایم. یکی از شهروندان جمهوری ترکیه هستم. و رویای صادقه ای را به خواب دیده ام که مجبور هستم آن را برای شما بیان کنم. لذا رؤیای صادقه ام را عیناً برای شما می نویسم.‏

‏مقام بلند و رفیعی که بخاطر استقرار دولت اسلامی تان در رأس آن دولت قرار گرفته اید، حضرتعالی را در میان روشنایی و نور زیادی دیدم و از عالم غیب ندا در آمد که گفت: شما در راه و صراط مستقیم حرکت می نمایید. عیناً همان رؤیا و ما وقع را برای شما نوشتم. تقدیر و خواست الهی به بلندی و رفعت مقام و شأن حضرتعالی تعلق گرفته است.‏

‏امام خمینی[ره] بزرگوار درخواست می نماییم که به جنگ میان ایران و عراق از راههای مسالمت آمیز پایان داده شود.‏

‏کمک و پشتیبانی خداوند بزرگ از شماها را آرزو می نمایم.‏

با تقدیم احترامات

‏ ‏


فرستنده: سیدمحمد رضوی ـ امام مرکز اسلامی شیعه

کشور: کانادا

تاریخ: 16 / 3 / 68

زبان: انگلیسی

‏دفتر امام:‏

‏رحلت حضرت امام (ره)، واقعاً ضایعه ای بزرگ برای جهان اسلام و بخصوص ایران اسلامی می باشد. از خداوند متعال، خواستاریم که روح ایشان را از موهبت برخوردار نموده و به جهان شیعه صبر عنایت فرماید تا این ضایعه اسفناک را تحمل کنند.‏

‏لطفاً تسلیت صمیمانه ما را به خانواده و بازماندگان امام ارسال نمایید.‏

‏ ‏

‏ ‏

فرستنده: مولوی منصور / از طرف شورای اجرایی علما و روحانیون

کشور: پاکستان

تاریخ: 16 / 3 / 68

زبان: انگلیسی

‏سید احمد خمینی:‏

‏به مناسبت وفات حضرت آیت ا... العظمی امام خمینی، آن مجاهد کبیر، پیشوای بزرگ عالم اسلام، مراتب غم و اندوه خود را به حضور جنابعالی تقدیم نموده، به خانواده آن بزرگ مرد تاریخ اسلام و تمامی مسلمین جهان تسلیت عرض می نمایم.‏

‏حضرت امام، امید تمامی مسلمین جهان بوده، وفات ایشان ضایعه ای جبران ناپذیر برای امت مسلمان است. از خداوند بزرگ برای ایشان درجات عالی مسألت می نمایم.‏

‏روحش شاد و راهش مستدام باد.‏

‎ ‎