مجله خردسال 54 صفحه 6
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : احمد قائمی مهدوی

ویراستار : نیرالسادات والاتبار

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء - مرجان کشاورزی آزاد

موضوع : خردسال

مجله خردسال 54 صفحه 6

گلی خندید و گفت: «پدرم جیک جیک نمی­کند. این زبان بلبلهاست!»دوید و رفت روی یک تپه­ی کوچک باد آمد و دور او چرخید. گلی گفت: «باد هوهویی ! می­توانی نامه­ی پدرم را بخوانی؟»باد انگشتش را روی نامه کشید و گفت: «هوهو. ..هوهو. ..»گلی خندید و گفت: «پدرم هوهو نمی­کند این زبان باد است.» بره­ی کوچولویی از تپه بالا آمد. گلی گفت: «بع بعی؟ تو می­توانی نامه­ی پدرم را بخوانی؟» بره نامه را لیسید و گفت: «بع بع. ..بع بع. ..» بعد دهانش را باز کرد تا نامه را بخورد. گلی نامه را بالا گرفت و گفت: «این نامه است، نه خوراکی! تازه پدرم بع­بع نمی­کند. این زبـان برههاست.» در همین موقع چوپانی دوان دوان از راه رسید و بره را بغل کرد. گلی به چوپان گفت: «تو می­توانی نامه­ی پدرم را بخوانی؟» چوپان نامه را گرفت و با صدای بلند خواند: «گلی قشنگم! سلام. فردا به خانه برمی­گردم.» گلی از خوشحالی از جا پرید. دوید و دوید تا به خانه رسید. خانه را آب و جارو کرد و منتظر پدرش نشست.

مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 54صفحه 6