مجله خردسال 54 صفحه 17
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : احمد قائمی مهدوی

ویراستار : نیرالسادات والاتبار

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء - مرجان کشاورزی آزاد

موضوع : خردسال

مجله خردسال 54 صفحه 17

خورشید جوراب چتر خورشید کجاست؟ بارانی چکمه یکی بود یکی نبود غیر از خدا هیچ­کس نبود. توی یک زیر­زمین، ، ، و کنار هم نشسته بودند به گفت: « هنوز نیامده؟» از پنجره­ی کوچک زیرزمین به آسمان نگاه کرد و گفت: «نه.» گفت: «وقتی بیاید این­جا را هم روشن می­کند.» خندید و گفت :«آن­وقت همه او را می­بینیم.» ،بی­حوصله خودش را جابه­جا کرد وگفت: «خسته شدم. پس کی از این جا می­رویم؟» جواب داد: «وقتی که پاییز بیاید. وقتی که باد ابرها را بیاورد.» با خوشحالی گفت: «وقتی که باران ببارد» فریاد زد: «نگاه کنید. آسمان روشن شده دارد می­آید.» و کمی بعد از پنجره­ی کوچک

مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 54صفحه 17