مجله خردسال 86 صفحه 6
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : احمد قائمی مهدوی

ویراستار : نیرالسادات والاتبار

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء – مرجان کشاورزی آزاد

موضوع : خردسال

مجله خردسال 86 صفحه 6

شاخه­ی سبز لوبیا پر از دانههای درشت شد. پسرک فریاد زد: «بیایید! بیایید و لوبیای سحرآمیز مرا ببینید!» مرغ پا کوتاه و گاو خال­خالی و پیشی با عجله آمدند و شاخههای­سبز و پر از دانههای لوبیا را تماشا کردند. مرغ پا کوتاه گفت: «کاش من هم یک لوبیای سحرآمیز داشتم.» پیشی گفت: «کاش به لوبیای کوچولو نخندیده بودم و خودم آن را می­کاشتم.» همین موقع، پسر دهقان، یک مشت دانه­ی لوبیا از جیبش بیرون آورد و گفت: «اینها همه لوبیای سحرآمیز است. اگر آنها را بکارید، سبز می­شوند!» گاو خال خالی­و مرغ پا کوتاه و پیشی با خوشحالی لوبیاها را گرفتند و آنها را کاشتند. این طوری شد که باغچه­ی کوچک خانه­ی پسرک، پر شد از ساقههای پردانه لوبیای سحرآمیز!

مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 86صفحه 6