با معرفی شخصیتهای
داستان به کودک ازاو
بخواهید در خواندن
داستان شما را
همراهی کند
میوه کیف پول
چتر
پاکت شیر شیشهی عسل
در فروشگاه
چرخ دستی صندوق
یکی بود، یکی نبود، غیر از خدا هیچ کس نبود.
یک روز، کوچولو و مادرش به فروشگاه رفتند.
آنها مخصوص خرید را برداشتند و در آن یک ، یک و کمی گذاشتند. کوچولو و مادر به طرف رفتند تا پول چیزهایی را که خریده بودند بدهند.
همین موقع، کوچولو چشمش به یک افتاد که روی زمین افتاده بود. کوچولو به مادرش گفت: «این چرا این جا افتاده؟»
مادر گفت: «شاید کسی آن را جا گذاشته است. نباید به چیزی که مال ما نیست دست بزنیم.»
مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 165صفحه 17