مجله خردسال 196 صفحه 4
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : احمد قائمی مهدوی

ویراستار : نیرالسادات والاتبار

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء – مرجان کشاورزی آزاد

موضوع : خردسال

مجله خردسال 196 صفحه 4

مرجان کشاورزی آزاد غول چمنزار یکی بود، یکی نبود. غیر از خدا هیچ­کس نبود. چمنزار سبز و زیبایی بود که در دو طرف آن دو دهکده­ی کوچک بود. یکی ده بالا و یکی ده پایین. هرروز مردم ده بالا و پایین گوسفندهایشان را به چمنزار می­آوردند تا علف تازه بخورند. با این­که چمنزار خیلی بزرگ بود و برای همه­ی گوسفندها علف داشت، اما مردم ده بالا و پایین همیشه با هم دعوا داشتند. یکی می­گفت: «گوسفندهای شما بیشتر علف می­خورند.» آن یکی می­گفت: «نخیر! گوسفندهای شما بیشتر علف می­خورند!» آن­ها می­ترسیدند علف­ها تمام بشود و گوسفندها گرسنه بمانند. یک روز دعوای مردم ده بالا و پایین با سرو صدای زیادی شروع شد. گوسفندها بع بع کردند. سگ­های گله پارس کردند. چوپان­ها نی­لبک­هایشان را زمین گذاشتند و فریاد زدند و فریاد زدند. ناگهان زمین لرزید و لرزید و غول چمنزار از خواب بیدار شد. همه ترسیدند. نمی­دانستند کجا فرارکنند. غول چمنزار فریاد کشید: «چه کسی مرا از خواب بیدار کرد؟» همه ساکت شدند و با تعجب به غول نگاه کردند.

مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 196صفحه 4