مجله خردسال 202 صفحه 8
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : احمد قائمی مهدوی

ویراستار : نیرالسادات والاتبار

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء – مرجان کشاورزی آزاد

موضوع : خردسال

مجله خردسال 202 صفحه 8

فرشتهها من و حسین سوار ماشین دایی عباس بودیم. شب بود و ماه در آسمان بود. به حسین گفتم: «نگاهکن! هر کجا که میرویم، ماه هم می­آید!» حسین با خوش­حالی ماه را نگاه کرد و گفت: «ماه!» ما هم خندیدیم. ناگهان ابرها آمدند و روی ماه را پوشاندند. حسین گفت: «ماه رفت! ماه رفت!» گفتم: «ماه نرفته است. فقط ابر روی آنرا پوشانده.» اما حسین فکر می­کرد که ماه رفته است، چون نمی­توانست آن را ببیند. به دایی عباس گفتم: «دایی جان! حسین خیلی کوچک است. او نمی­داند که خیلی چیزها هستند که ما آن­ها ر انمی­بینیم.» دایی عباس گفت: «مثل چه چیزهایی؟» گفتم: «مثل فرشته­ها، مثل خدا...» همین موقع حسین فریاد زد: «ماه! ماه!» ماه از پشت ابرها بیرون آمده بود.

مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 202صفحه 8