مجله خردسال 230 صفحه 22
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : احمد قائمی مهدوی

ویراستار : نیرالسادات والاتبار

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء – مرجان کشاورزی آزاد

موضوع : خردسال

مجله خردسال 230 صفحه 22

مادرمن ... مادر من در یک مهد کودک کار میکند. او مربی مهد کودک است. من و مادرم هر روز با هم به مهد کودک میرویم. مادرم در مهد کودک برای بچه­ها قصه میگوید، به آن­ها شعر و نقاشی یاد میدهد و با آن­ها بازی می­کند. اسم مادر من افسانه است. بچههای مهد کودک به او افسانه جون می­گویند. مادر من آن قدر با بچهها مهربان است که من در مهد کودک فکر می­کنم همهی بچهها، خواهر و برادرهای من هستند و افسانه­جون مادر همه­ی ما است!

مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 230صفحه 22