مجله خردسال 275 صفحه 8
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : احمد قائمی مهدوی

ویراستار : نیرالسادات والاتبار

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء – مرجان کشاورزی آزاد

موضوع : خردسال

مجله خردسال 275 صفحه 8

فرشته ها ما به خانه ی پدربزرگ رفته بودیم که دیدم پدر بزرگ می خواهد در حیاط یک درخت بکارد . هر بچه ای که در خانواده ما به دنیا می آید ، پدربزرگ ، برایش یک درخت در حیاط می کارد . درخت حسین را کنار درخت من کاشته اند . اما درخت او خیلی خیلی کوچک تر است ! به پدربزرگم گفتم: « مگر بچه به دنیا آمده که شما می خواهید درخت بکارید ؟ ! » پدربزرگ خندید و گفت: « نه جانم ! در راه که می آمدم ، کنار خیابان این درخت را دیدم که باد آن را از جا کنده بود . ترسیدم آن جا بماند و خشک شود . برای همین هم آن را آوردم تا در حیاط بکارم . » پدربزرگ خندید و گفت: « راست می گویی ! بچه ها فرشته های خدا هستند و با هر کار خوب یک فرشته به زمین می آید ! »

مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 275صفحه 8