مجله خردسال 345 صفحه 19
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : احمد قائمی مهدوی

ویراستار : نیرالسادات والاتبار

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء – مرجان کشاورزی آزاد

موضوع : خردسال

مجله خردسال 345 صفحه 19

قدر خوش­بویی! الان تو را می­چینم و با خودم به خانه می­برم. خیلی ترسیده بود. او نمی­توانست مثل، از دست فرار کند. نزدیک رفت تا را با نوکش بچیند، ناگهان یک بزرگ افتاد جلوی پای! با تعجب به بالای سرش نگاه کرد و گفت: « از آسمان می­بارد؟ دوباره می­خواست را بچیند که درخت یک دیگر انداخت پایین. کمی عقب رفت و گفت: «اگر یکی از این­ها به سرم بخورد، سرم درد می­گیرد. بهتر است از این­جا بروم.» از آن­جا رفت. بدون این­که، بگیرد یا را بچیند. با رفتن از پشت بیرون آمد و به او گفت: «ممنون دوست من که مراقبم بودی!» هم سرش را بلند کرد و گفت: «ممنون دوست من که مراقبم بودی!» درخت با خوش­حالی شاخه­هایش را تکان داد و زمین پر از شد.

مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 345صفحه 19