مجله خردسال 374 صفحه 18
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : احمد قائمی مهدوی

ویراستار : نیرالسادات والاتبار

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء – مرجان کشاورزی آزاد

موضوع : خردسال

مجله خردسال 374 صفحه 18

روح سیب محمدرضا شمس یک سیب بود که چشم هایش خوب نمی دید. یک روز وقتی می خواست از این شاخه به آن شاخه برود، چشم هایش خوب ندید. افتاد زمین و مرد. روحش رفت به آسمان. روح سیب با غصه بالا می رفت و می گفت: « حیف شد! مردم بدون این که عید را ببینم و توی سفره ی هفت سین بنشینم. آن بالا هم مثل این پایین عید بود. فرشته ها ، سفره ی هفت سین انداخته بودند. شش تا سین داشتند ، یکی نداشتند . همه چیز داشتند ، سیب نداشتند . روح سیب را که دیدند، خوش حال شدند ، آن را گذاشتند وسط سفره ی هفت سین، عید شد. خدا آمد به همه شان عیدی داد. به سیب هم عیدی داد. عیدی سیب یک عینک بود. عینک پر زد و پر پر نشست روی چشم های سیب . چشم های سیب روشن شد.

مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 374صفحه 18