مجله خردسال 390 صفحه 8
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : احمد قائمی مهدوی

ویراستار : نیرالسادات والاتبار

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء – مرجان کشاورزی آزاد

موضوع : خردسال

مجله خردسال 390 صفحه 8

فرشته ها به مادرم گفتم:«حسین نمیداند. عید مبعث یعنی چه. او فکر میکند امروز تولد است!» مادرم خندید و گفت:«چون حسین خیلی کوچک است، به جشن و شادی، تولد میگوید! تو میدانی چرا عید مبعث را جشن میگیریم؟» گفتم:«بله. عید مبعث روزی است که خداوند، حضرت محمد (ص) را انتخاب کرد تا پیامبر بشود و مردم را به دین اسلام، دعوت کنند.» مادرم گفت:«آفرین به تو! درست گفتی!» بعد مرا بوسید و یک شیرینی به من داد. وقتی حسین شیرینی را دست من دید گفت:«تولد! تولد!» من و مادرم خندیدیم. مادرم به او هم شیرینی داد. دایی عباس، پیش ما آمد و گفت:«به به! اینجا چه خبر است؟» گفتم:«حسین خیال میکند، تولد است! او نمیداند عید مبعث یعنی چه.» دایی یک شیرینی برداشت و گفت:«عید مبعث روز تولد اسلام است. روزی که حضرت محمد، به پیامبری رسیدند، روزی است که دین اسلام هم متولد شد!» حسین دوباره گفت:«تولد!» مادرم خندید و به دایی عباس گفت:«پدر و پسر مثل هم هستید!» دایی عباس یک شیرینی دیگر برداشت، حسین را بغل گرفت و گفت:«تولد! تولد!» آن روز به ما خیلی خوش گذشت!

مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 390صفحه 8