مجله خردسال 393 صفحه 8
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : احمد قائمی مهدوی

ویراستار : نیرالسادات والاتبار

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء – مرجان کشاورزی آزاد

موضوع : خردسال

مجله خردسال 393 صفحه 8

فرشته­ها به مادرم گفتم:«فکر میکنم خدا به حرفهای من گوش نمیدهد.» مادرم خندید و پرسید:«از کجا میدانی گوش نمیدهد؟» گفتم:«هر چه دعا میکنم و آرزوهایم را میگویم، خدا به حرفم گوش نمیدهد. مادرم گفت:«خدا همیشه به حرفهایت گوش میدهد، اما تو فراموش میکنی.» پرسیدم:«چی را فراموش میکنم؟» مادرم گفت:«تو آرزو کردی که حال پدربزرگ خوب شود، پدربزرگ خوب شد. آرزو کردی با ماشین دایی عباس به مسافرت برویم، رفتیم. آرزو کردی کفش کتانی سفید داشته باشی، حالا داری. هیچ وقت نگو خدا به حرفهایم گوش نمیدهد. خدا همهی آرزوهایت را میداند، دعاهایت را میشنود و هرگز هیچ چیز را فراموش نمیکند. اما تو خودت آرزوهایت را فراموش میکنی.» گفتم:«یک بار هم آرزو کردم مادربزرگ شب خانهی ما بماند، او هم ماند.» مادرم مرا بوسید و گفت:«دیدی؟! حالا خوشحال باش و برای همهی چیزهایی که داری خدا را شکر کن. آرزوهایت را به او بگو و صبرکن تا برآورده شوند!» مادرم درست میگوید، خدا همیشه به حرفهای من گوش میکند. او مهربان است و مرا خیلی دوست دارد.

مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 393صفحه 8