مجله خردسال 393 صفحه 21
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : احمد قائمی مهدوی

ویراستار : نیرالسادات والاتبار

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء – مرجان کشاورزی آزاد

موضوع : خردسال

مجله خردسال 393 صفحه 21

را نمیشنید. به گفت:«تو خیلی کوچولو هستی و نمیتوانی با من بجنگی! من الان را میخورم!» به دوروبر نگاه کرد. چشمش به کوه برفی افتاد و بعد بالای کوه را دید. به نزدیک و نزدیکتر میشد. به گفت:«باید کاری کنیم وگرنه ، را میخورد!» خندید و گفت:«نه نمیخورد. من فکر خوبی دارم.» این را گفت و تابید و تابید و برفهای کوه را آب کرد. آبها به طرف پایین سرازیر شدند و رود شدند. ماند آنطرف رود، و ماندند این طرف رود. خندید و گفت:«حالا نمیتواند را بخورد! خندید و گفت:«نه نمیتواند!» بیچاره نشست و به نگاه کرد و گفت:«نه نمیتوانم را بخورم!»

مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 393صفحه 21