مجله خردسال 8 صفحه 4
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : احمد قائمی مهدوی

ویراستار : نیرالسادات والاتبار

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء - مرجان کشاورزی آزاد

موضوع : خردسال

مجله خردسال 8 صفحه 4

جوراب سوراخ سوسن طاقدیس یک روز مادر یک دختر کوچولو به جورابهای او نگاه کرد و گفت :«حیف ! لنگه¬ی جورابت سورا خ شده، دیگر نمی شود آن را بپوشی.» و بعد آنها را انداخت توی سطل آشغال. لنگه جوراب سوراخ آهی کشید و چیزی نگفت ولی لنگه¬ی دیگر که سوراخ نبود خیلی عصبانی شد و سر لنگه سوراخ داد کشید و گفت :«همه¬اش تقصیر توست. اگر تو سوراخ نشده بودی حالا جایمان توی سطل آشغال نبود. وزد زیر گریه... لنگه¬ جوراب سوراخ گفت :«باور کن تقصیر من نبود نمی¬دانم چه شد که سوراخ شدم، حالا هم عیبی ندارد بیا با هم برویم دنیا را بگردیم. شاید کسی پیدا بشود که ما را بپوشد.»لنگه¬ی دیگر باز داد کشید :«جوراب سوراخ به هیچ دردی نمـی¬خورد. تو هر جا مـی¬خواهـی برو من با تو نمـی¬آیم.» و بعد قـهر کرد و رویش را برگرداند. لنـگه¬ی جـوراب سوراخ از تـوی سطل آشغــال بیرون پرید و راه افتاد. اولین کـسی را که دید یک سـوسک بود. سـوسک زیر کمد آشــپزخانه پنهان شده بود. لنـگه جوراب به او گفت :«سلام خاله سوسکه. شما یک لنگه جوراب لازم ندارید؟» سوسک جواب داد :«هیس! سرو صدا نکن.کسی نباید بفهمد من اینجا هستم و گرنه کارم زار است. تو هم برای پای من خیلی بزرگی ! سوراخ هم که هـستی. برو... تو به درد من نمـی¬خوری. در این موقع جـوراب صدای جیک جیکی شنید . یـک گنجشک توی پنجره¬ی آشپزخانه نشسته بود و با خوشحـالی جیک جیک می¬کـرد. لنـگه¬ی جـوراب از زیر کـمد بیرون آمد. اول پرید روی چـهار پایه بعد پرید روی لبـه¬ی کـمد و

مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 8صفحه 4