سنجاب گفت: «من لانهام در تنهی این درخت است. هر روز یک ظرف آب، از رودخانه آوردهام و به آن دادهام. پس این زردآلوها مال من است.»
درخت که تا این لحظه ساکت مانده بود، شاخههایش را پایین آورد و گفت: «همهی شما مراقب من بودید. همهی شما برای من زحمت کشیدید.
این زرد آلوها، مال همهی شماست.»
موش و سنجاب و پرنده،
با خوش حالی به درخت نگاه کردند و زردآلوهای شیرین
و خوش مزهی آن را چیدند.
زردآلوهایی که مال هر سهی آنها بود.
مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 143صفحه 6