مجله کودک 122 صفحه 23
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : مرجان کشاورزی آزاد

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء

موضوع : کودک

مجله کودک 122 صفحه 23

آینه دوست سال 58 بود و اوج رهبری امام روزی درون ماشین نشسته بودم و در خیابان های قم حرکت می کردم. امام در آن زمان در قم سکونت داشتند. به «سه راه موزه» مقابل حرم رسیدم. آنجا به شلوغی و ترافیک ماشین ها برخوردم. پاسبانی هم بود که به ماشین ها راه می داد و سعی می کرد گره کور ترافیک را باز کند. ماشینی کنار من توفق کرد. سرم را که بالا گرفتن دیدم حضرت امام جلوی یک تاکسی نشسته اند و یکی از همراهانشان نیز در خدمت ایشان است. اتومبیل آنها پشت ترافیک گیر کرده بود. من ماشین را کنار زده و رفتم به پاسبان گفت: «این راه را باز کنید رهبر انقلاب در اتومبیل است». همراه امام روز بعد به من گفتند حضرت امام زیاد از این کار خوششان نیامد زیرا دوست دارند که همه چیز عادی و مثل سایر مردم باشد. یکی از یاران انقلاب نقل می کنند. شش شب نماز مغرب و عشا را در «نوفل لوشاتو» فرانسه در محضر امام به جای آوردم. به خاطر دارم روحانیت نماز و نحوه برگزاری آن چنان جالب و دلپذیر بود که گروهی از زنان، مردان و کودکان محل با این که مسیحی بودند قبل از شروع نماز با فاصله ای که پلیس تعیین کرده بود می ایستادند و عاشفانه با چره ملکوتی امام نگاه می کردند. همان وقت از مردم روستای نوفل لوشاتو شنیدم که می گفتند امام اگر مسیح نیست نماینده مسیح است که در روستای ما تجلی کرده است.

مجلات دوست کودکانمجله کودک 122صفحه 23