مجله کودک 129 صفحه 9
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : مرجان کشاورزی آزاد

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء

موضوع : کودک

مجله کودک 129 صفحه 9

نامه ای پیامبر (ص) پیامبر عزیزم سلام می توانم حدس بزنم شما چقدر عزیز و نازنین بوده اید. می دانیم از کجا این را فهمیده ام؟ وقتی که کوچکتر بودم یک رز مادرم مرا در بغل گرفت و بوسید. آن قدر بوسید که هر دو خسته شدیم. آن وقت به من گفت: «اگر تو نبودی زندگی من پدرت هیچ صفایی نداشت». پدر بزرگم که آنجا نشسته بود نگاهی به ما کرد و گفت: «وقتی این بچه این قدر عزیز است پس به قربان جمال آن پیامبری که خدا خودش گفته زمین و اسمان را به خاطر او آفریدم». من خیلی کوچک بودم اما معنی حرف پدر بزرگ را فهمیدم. چون می دانستم یک آدم باید خیلی عزیز باشد خیلی خیلی عزیز باشد که خداوند جهان به این بزرگی را به خاطر او خلق کرده باشد. وقتی که به این موضوع فکر می کنم دلم می لرزد. نوک بینی ام می سوزد و اشک در چشمم حلقه می زند. درست مثل همین حالا که دلم مثل حوض توی حیاط از عشق شما لب پر می ز ند. راستی مردم روزگار شماچطور توانستد بعد از شما با فرزندانتان ... دیگر ادامه نمی دهم. می دانم که روز وفات شماست شما هم دارید مثل من گریه می کنید. فدای اشک هایتان بشوم. اگر درست بگویم برای پاره جگرتان امام حسن مجتبی (ع) است که گریه می کنید ... 1- موتور 1030 رولزرویس به اسپیت فایر قدرت حرکت با سرعت 520 کیلومتر در ساعت را می داد. 2- لوله مسلسل با گلوله 20 میلی متری کانن در روی هر بال. 3- 4- مسلسل در هر بال. 4- آنتن رادیویی. 5- شیشه ضد گلوله. 6- پروانه سه تایی موتور.

مجلات دوست کودکانمجله کودک 129صفحه 9