مجله کودک 156 صفحه 12
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : مرجان کشاورزی آزاد

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء

موضوع : کودک

مجله کودک 156 صفحه 12

بابا : چیه چرا داد می زنی ؟ سعید چایی تان یخ نکنه بابا : خودت بخور پسرم . نوش جانت . یادم افتاد زیاد میل ندارم . من الان دارم به تو توی این کارهات کمک می کنم . حواسمو پرت نکن . سعید : آخه می ترسم خسته بشید . تو رو خدا .... سعید : بابا جون اینجا نوشته باید به بچه ها فرصت داد تا خلاقیت خود را بروز بدهند . بابا ، بابا جون ... نوبت من نشد ؟ بابا : چشم پسرم . سعید : یه ربع پیش هم گفتید چشم ... در زندگی یه وقت هایی هست که صبر آدم تمام می شود . مگر انسان چقدر می تواند تحمل کند ؟ آن هم در مسائلی ماننداین که بنشینی و شاهد پر شدن خانه های پازلت باشی . سعید :بده دیگه ، من هم می خوام بازی کنم . لااقل بذار یه دونه شو من بذارم . بابا : این چه رفتاریه ؟ ولش کن الان جای حساسشه . برو بقیه روزنامه تو بخون ... در زندگی یک وقت هایی هست که انسان نمی فهمد صدایش بلند شده است . مامان : خجالت آوره . دو تا مرد گنده سر یه اسباب بازی خانه را سر خودشان گذاشتن . آبرومون پیش در و همسایه رفت . واقعا که . بابا : به این سعید بگو که صبرش نیس ؟ سعید : چقدر دیگه صبر کنم ؟ مامان : بدینش به من ببینم ، اصلا به شماها نیامده با هم بازی کنین . آخه چقدر سر و صدا می کنین ؟ عاقبت این گونه رفتار به این جور جاها نیز ختم می شود . پازل رفت . یعنی مامان آمد و جمعش کرد و آن را برد . مدتی در سکوت گذشت . مدتی دیگر هم در سکوت گذشت . بابا : دلت خنک شد ؟ همینو می خواستی ؟ حالا چی می شد دو دقیقه دیگه دندون سر جیگر می ذاشتی ؟ منو بگو که به خاطر تو کار و زندگی و روزنامه مو ول کردم تا بهت کمک کنم . سعید : دلم خنک نشد . ببخشید بابا . دوست نداشتم ناراحتتان کنم . آخه دو دقیقه نبود خیلی بود . من هم دلم می خواست بازی کنم نفهمیدم چکار می کنم . قدرت مکش آب در فلامینگو زیاد است . زیرا این پرنده هنگام غذا خوردن ، سر خود را زیر آب می برد . میگو و جلبک های دریایی غذای اصلی این پرنده را تشکیل می دهند .

مجلات دوست کودکانمجله کودک 156صفحه 12