مجله کودک 157 صفحه 19
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : مرجان کشاورزی آزاد

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء

موضوع : کودک

مجله کودک 157 صفحه 19

بعد از این معرّفی، جنگ تن به تن میان فرماندۀ دو سپاه شروع شد. برق شمشیرهای دو قهرمان، هوا را شکافت و صدای زنگ چکاچک آنها در گوش سربازان دو سپاه نشست. هزارها نفر با چشم های خیره و نگران، مراقب صحنۀ نبرد بودند. دو قهرمان، گاهی چنان به هم نزدیک می شدند که بدن هاشان در هم می پیچید و به هم گره می خورد، طوری که نمی شد تشخیص داد کدام یک بر دیگری غلبه دارد. و گاهی از هم جدا می شدند، چنان که نوک شمشیرهاشان به هم می رسید. عده ای از یاران مرحب، با ترس و لرز و آرام آرام از داخل قلعه ها بیرون آمده و آرام و با احتیاط خودشان را تا چند قدمی فرماندۀ خودشان رسانده بودند. می خواستند ببینند نتیجۀ این مبارزه چه می شود تا اگر مرحب پیروز شد، یکدفعه فریاد سر دهند و به سپاه علی حمله کنند. اما در همین وقت، شمشیر علی با برقی خیره کننده آسمان را شکافت و با تمام قدرت روی فرق سر مرحب فرود آمد. ضربۀ شمشیر آن قدر قوی و محکم بود که با وجود کلاهخود روی سر مرحب، سر آن قهرمان غول پیکر، تا زیر چانه اش به دو نیم شد. همین که بدن بیجان مرحب روی خاک افتاد افراد او که تا پشت سرش آمده بودند، وحشت زده پا به فرار گذاشتند و به داخل قلعه ها پناه بردند. علی (ع)، بر زین اسب خود پرید و به تاخت آنها را تا پشت در سنگی قلعه ** تعقیب کرد ... در این وقت، یکی از افراد مرحب، از گوشه ای بیرون پرید و با شمشیر ضربه ای به سپر علی زد، که سپر از دست علی افتاد. علی به سرعت نگاهی به دور و بر خود کرد : سپر از او دور بود و دشمنان خیبری نزدیک، و امکان برداشتن سپر از روی زمین نبود . ناگاه چشم علی به در سنگی عظیم قلعه افتاد. دست پیش برد و دستگیرۀ در را گرفت و با تمام نیرو به سمت خود کشید. لحظه ای بعد، در سنگی قلعه از جا کنده شد و با دست علی به آسمان رفت. همراه با دست علی، صدای « الله اکبر » مسلمانان هم از خوشحالی به آسمان رفت و این در حالی بود که چشم های یهودیان خیبر داشت از شدت تعجب و ترس از کاسه بیرون می زد ... علی با سپر سنگی عظیم خود سر به دنبال یهودیان فتنه جو گذاشته بود و با شمشیر دو دم خود هر کسی را که روبروی خود می دید، مثل مگسی مزاحم به کناری می زد و جلو می رفت. به این ترتیب، قلعه های خیبر یکی بعد از دیگری به دست مسلمانان افتاد و تا غروب آفتاب فتح و پیروزی از آن سپاه اسلام شد. * کلاهخود : کلاه آهنی سنگینی که سربازان در میدان جنگ به سر می گذاشتند، تا از ضربۀ سلاح دشمن در امان بمانند. * * در سنگی قلعۀ خیبر، که علی (ع) با نیروی خدایی از جا کند و سپر خود کرد، به قدری سنگین بود که 40 مرد قوی و زورمند به سختی می توانستند آن را جابجا کنند ! ÿ شترمرغ شترمرغ تنها پرنده بزرگی در جهان است که هیچگاه نتوانسته است پرواز کند. اما این جاندار بسیار سریع می دود. سرعت دویدن شترمرغ آفریقایی حدود 45 مایل در ساعت است که سرعت نسبتاً زیادی است.

مجلات دوست کودکانمجله کودک 157صفحه 19