مجله کودک 159 صفحه 3
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : مرجان کشاورزی آزاد

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء

موضوع : کودک

مجله کودک 159 صفحه 3

اسامی برندگان مسابقه شهریور ماه ( جشن کیک پزی ) اهواز : مهرنوش امیری - ثریا خادم زاده ، 11 ساله یزد : مرضیه جمالی نژاد تهران :عارفه یادگاری 10 ساله - مائده اخوان - محمّد لباف ،9 ساله الهه ایران نژاد / 11 ساله / از تهران مهشید زند جو / 6 ساله / از تهران فریده روحی نژاد / 12 ساله / از قم لطیفه روزی مردی به بقالی می رود . مرد : آقا نوشابه دارید . بقال : بله ، نوشابه خانواده داریم . مرد : شما مگر به آدم های مجرد نوشابه نمی دهید . آرش مقرری 10 ساله از رشت فواره فواره داشت بالا و پایین می پرید . وقتی به او نگاه کردم برایم دست تکان داد . نزدیک او رفتم . در صدایش ناله بود . او می خواست به آسمان برود . به او گفتم چرا به آسمان می روی ، خسته نمی شوی ؟ گفت : چرا باید خسته شوم این هستی من است . یک جا هستم ولی به هر صورتی درمیایم یک بار قطره آبم . یک بار مثل قطره های باران اشک کودکی هستم بعضی موقع هم شبنم روی گیاهم . گفتم حالا خودت دوست داری کدام باشی ؟ اشک کودکی بودن یا شبنم بودن ؟ اگر من جای تو بودم دوست داشتم همیشه شبنم باشم . اگر شبنم باشم خورشید به رویم لبخند می زند دوست بهار هستم ، گلها مرا می ستایند . تبسمی کرد و گفت : تو اشتباه میکنی . اینکه چقدر بزرگ هستی مهم نیست و اینکه همه تو را بستایند مهم نیست اینها همه دلیل بزرگی و برتری نیست . این مهم است اصلا بگذار داستانی برایت تعریف کنم ؛ روزی سپیده ی آفتاب ، از کنار گل زیبایی عبور می کرد که شنید سه قطره آب صدایش می زنند . نزدیکتر رفت . یکی از قطره ها گفت : ای سپیده آفتاب می خواستم از تو خواهش کنیم که میان ما داوری کنی که کدام یک بهتریم . سپس سپیده آفتاب خواست تا آنها خود را معرفی کنند . قطره اول حرکتی کرد و گفت : من از ابرهای بلند آسمان می آیم دختر دریاهای آبی هستم . در پی اقیانوس های پهناور به دنیا آمده ام . دومی گفت : من شبنم هستم من خواهر کوچک مهتابم و دختر شبهای لطیف بهاری و جلوه ای از طلوع صبح . سومی سکوت کرد . سپیده آفتاب به حرف آمد : حالا تو بگو دخترم از کجا آمده ای ! و چه می کنی ؟ گفت من هیچ نیستم . اول بار تبسمی بودم بعد خنده و بعد هم اشک کودک یتیم . دیگر قطره ها خندیدند و گفتند بس است دیگر خودنمایی و مظلوم نمایی نکن . سپیده گفت : اگر نظر مرا بخواهید او از همه شما بهتر است . آنها ناراحت شدند . اولی گفت : من نماینده دریا هستم دومی گفت : من شبنم گلها هستم . سپیده گفت : آری ، این چنین است. اما قطره سوم از نهان قلب بلند شده است و از مجرای چشم فروریخته است . سپس نور خورشید آمد قطره اشک را در دست گرفت و از دیدگان همه دور شد . حالا فهمیدی که چه اشتباهی می کنی ؟ گفتم بله . امروز هم درس تازه ای یاد گرفتم . به آسمان چشم دوختم. کبوتران آماده پرواز بودند . آبی خوردند و به هوا بلند شدند . ( کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان ) محمد منصور صادقی از سمیرم مقدمه کارتون تام و جری از محبوب ترین فیلم های انیمیشن ( کارتون ) در بین بچه هاست . ماجراهای موش و گربه ای که قرار است هیچگاه با هم کنار نیایند از دیر باز در فرهنگ کشور ما نیز وجود داشته است . داستان منظوم موش و گربه ، سروده شاعر طنز پرداز ایران ؛ عبید زاکانی نیز ماجرای دشمنی همیشگی موش و گربه را برای خواننده بازگو می کند . تام و جری با اضافه شدن شخصیت های دیگر به ماجراهایشان ، کوتاه و خلاصه بودن داستان ها و در همان حال تاثیر زیاد بر بچه ها ، استفاده از رنگ در کارتون ، نداشتن حرف یا دیالوگ و ویژگی های دیگر مورد توجه کودکان و خانواده هاست . کتاب در مجله این هفته شما را با این کارتون 50 ساله بیشتر آشنا می کند .

مجلات دوست کودکانمجله کودک 159صفحه 3