این هفته در نوشتن تصویر دوست سهیم باشید. قلم بردارید و خودتان را به جای نیلوفر بگذارید و شروع کنید.
نیلوفر: « بابا جون گرفتین نشستین
و برای خودتون مجله میخونین؟
یه کبوتر محکم خورده به شیشه
و افتاده، از سرش خون...»
بابا: «اِ، راستی ؟ نمیدونم چرا
شیشه رو خوب نمیبنین. اگه
خون از سرشه معنیش اینه که
جان به جان آفرین ....»
-: «یعنی چی بابا، زود باشین، بیاین خوبش کنین...»
نیلوفر: «اگه یه کم دیگه این جوری بگین گریهام
در میآدها. گفته باشم. یه کاری بکنین، نکنه
راستی راستی مرده باشه. اون وقت من چکار کنم؟
وای خدا. اگه مرده باشه که تقصیر من میشه.»
بابا: «تقصیر تو چرا؟ چه ربطی داره؟»
نیلوفر: «خب اگه من نون نمیریختم اون ها هم
اینجا جمع نمیشدن و این جوری نمیشد.
الان هم حیوونی حالش خوب بود.»
بابا: «این حرف ها چیه؟ تو که نمیخواستی ...
این جوری بشه. حالا هم برو تو تا درستش کنیم. انیجا نایست و نگاه کن. برو خودم بالاخره یه جوری درستش میکنم.»
نام خودرو: کاردن- لوید VI
نام کشور سازنده: انگلستان
تعداد خدمه: 2 نفر
وزن: هزار و ششصد کیلوکرم
اسلحه: ویکرز MG
موتور: فورد 4 سیلندر
حداکثر سرعت: 45 کیلومتر در ساعت
مجلات دوست کودکانمجله کودک 184صفحه 11