مجله کودک 184 صفحه 7
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : مرجان کشاورزی آزاد

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء

موضوع : کودک

مجله کودک 184 صفحه 7

خرگوش زیرک مترجم : هدا لزگی روزی خرگوش کنار ساحل دریا قدم می­زد که متوجه فیل و نهنگ شد. آنها داشتند با هم حرف می­زدند و خرگوش با کنجکاوی سعی کرد به گفتگوی آنها گوش دهد. نهنگ گفت: -فیل! تو بزرگ­ترین حیوان در خشکی هستی و من بزرگ­ترین حیوان در دریا هستم. اگر با هم متحد شویم، می­توانیم بر همۀ حیوانات حکومت کنیم و هر کاری دوست داریم انجام دهیم. فیل گفت: -بله، موافقم. خرگوش با خود گفت: -من نمی­گذارم. با این حرف رفت و طناب بلند و محکمی پیدا کرد. بعد طبل خود را دورتر، میان بوته­ها پنهان کرد، به ساحل برگشت و به نهنگ رسید. گفت: -جناب نهنگ، به من کمک می­کنید؟ گاو من دورتر در گِل گیر کرده و من نمی­توانم او را بیرون بکشم. شما بسیار مهربان و قدرتمند هستید و اگر به من کمک کنید لطف بزرگی در حق من کرده­اید. نهنگ که از این همه تعریف خوشش آمده بود، بی­درنگ گفت: -حتماً. خرگوش گفت: -پس من این سر طناب را دور شما می­بندم و سر دیگر آن را دور گاو می­بندم. وقتی آماده شدیم، به طبل می­کوبم. وقتی صدای طبل را شنیدید، طناب را با تمام قدرت، بکشید. چون گاو حسابی درگل گیر کرده است! نهنگ زیر لب گفت: -اگر تا شاخ هم در گل فرو رفته باشد، او را بیرون می­کشم. خرگوش طناب را به نهنگ بست و به طرف خانۀ فیل حرکت کرد. وقتی فیل را دید تعظیم کرد و گفت: -ای فیل قدرتمند، به من کمک می­کنی؟ فیل پرسید: نام خودرو: تیپ 73 نام کشور سازنده: ژاپن تعداد خدمه: 3 تا 9 نفر وزن: سیزده هزار کیلوگرم اسلحه: MG موتور : میتسوبیشی دیزلی حداکثر سرعت : 70 کیلومتر درساعت

مجلات دوست کودکانمجله کودک 184صفحه 7