
بعد خم شد و تا میتوانست طناب را کشید.
نهنگ گفت:
-خدای من، مثل اینکه گاو بد جوری در گِل گیر
کرده است.
بعد دمش را در آب فرو برد و با تمام قدرت
طناب را کشید. او میکشید و میکشید و
فیل هم محکمتر میکشید. کمی بعد
نهنگ به سمت خشکی کشیده شد و
وقتی متوجه وضعیت خود شد، گاو را
فراموش کرد و با همۀ قدرت به
سمت دریا رفت. با این کار فیل تعادل
خود را از دست داد و به طرف ساحل
کشیده شد. او که بسیار عصبانی شده بود،
سعی کرد خود را روی خشکی نگه دارد.
نهنگ سرش را از آب بیرون آورد و
فریاد زد:
-چه کسی مرا میکشد؟
فیل با صدای بلندی گفت: -چه کسی مرا میکشد؟
ناگهان هر طناب را در
دست دیگری دیدند. فیل با
عصبانیت گفت:
-حالا نشانت میدهم.
نهنگ فریاد زد:
-به من حقه میزنی؟
و هر دو مشغول کشیدن طناب شدند. این بار طناب پاره شد. نهنگ در هوا چرخیدند و فیل نقش بر زمین شد.
آن دو آنقدر از کار خود شرمنده شدند که دیگر
نتوانستند با هم حرف بزنند. بنابراین دوستی آنها از
همانوقت، به انتها رسید. اما خرگوش داستان ما میان
بوتهها نشست و خندید و خندید و خندید.
نام خودرو: MT
نام کشور سازنده: روسیه
تعداد خدمه: 2 تا 11 نفر
وزن : چهارده هزارکیلوکرم
اسلحه: 12 میلی متری MG
موتور: «یاماز» 8 سیلندر
حداکثرسرعت: 62 کیلومتر در ساعت
مجلات دوست کودکانمجله کودک 184صفحه 9