مجله کودک 184 صفحه 18
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : مرجان کشاورزی آزاد

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء

موضوع : کودک

مجله کودک 184 صفحه 18

قصه­های قهرمانی داستان رستم و اسفندیار از قصّة­های شاهنامۀ فردوسی- 4 بهمن، چون پیش اسفندیار رسید، فوری شروع به تعریف و ستایش رستم کرد و او را پهلوانی بزرگ و بی­مانند توصیف کرد و صفت­های ممتاز و عالی را به او نسبت داد. اسفندیار از این کار پسرش خشمگین شد و او را در حضور جمع با گفتن کلماتی مثل: «خام، ترسو، نادان و ناتوان» سرزنش کرد. بهمن، که فقط حقیقت را گفته و ندانسته پدر را عصبانی کرده بود، از او عذرخواهی کرد و خبر داد که: «هم اکنون رستم بدون زِرِِه و کُلاه­خود در کنار رود آمادۀ استقبال از شماست.» اسفندیار، تا این خبر را شنید، اسب سیاه خود را که دست کمی از «رخش» رستم نداشت، زین کرد و سوار شد و همراه با صد نفر از مردان جنگجوی خود راهی ساحل هیرمند شد. همین که به نزدیکی هیرمند رسید، اسب­های دو پهلوان از دو سوی رود بوی یکدیگر را حس کردند و چنان شیهه­ای سر دادند که مثل صدای رعد در فضا طنین انداخت. رستم، تا از دور اسفندیار را دید، بی­درنگ اسب خودرا هی کرد و به جریان خروشان هیرمند زد و به استقبال رفت. چون به آن سوی رود رسید، از اسب پیاده شد و در مقابل اسفندیار تعظیم و احترام کامل به جای آورد و به او خوشامد گفت. بعد از سلام و درودهای مرسوم، رستم از همتای خود دعوت کرد تا برای استراحت و صرف غذا به خانۀ پدرش زال بیاید. اسفندیار این دعوت را قبول نکرد و با عذرخواهی پیغام پدرش را به رستم رساند و گفت: «دستور گشتاسب این است که بدون هیچ درنگ و تأخیری تو را دستگیر کنم و نام خودرو: 80 M نام کشور سازنده: یوگسلاوی تعداد خدمه: 3 تا 7 نفر وزن: سیزده هزار کیلوکرم اسلحه: موشک ATGW مسلسل کانن موتور: توربو دیزل حداکثر سرعت: 60 کیلومتر در ساعت

مجلات دوست کودکانمجله کودک 184صفحه 18