مجله کودک 185 صفحه 30
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : مرجان کشاورزی آزاد

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء

موضوع : کودک

مجله کودک 185 صفحه 30

جایزه بابا عباس قدیر محسنی از خواب که بیدار شدم، زود لباس­هایم را پوشیدم و بالای سر بابا که هنوز خواب بود، نشستم. مامان با داداش مصطفی رفته بود، اما بابا برعکس ساعت، عجله­ای نداشت و چشمهایش را باز نمی­کرد. عقربه­های ساعت با سرعت راه می­رفتند و بابا غلت می­زد، خمیازه می­کشید، به بدنش کش می­داد و از جا بلند نمی­شد. اما وقتی که مرا با چشم­های نیمه­بازش آماده دید، تند از جا بلند شد و زود لباس­هایش را پوشید و مثل من چیزی هم نخورد. شاید او هم شوق جایزه امروز مرا داشت. بابا که از اتاق بیرون رفت، دنبالش دویدم و توی کوچه تند دنبالش رفتم و فقط به تسبیحش که توی دستش بالا و پایین می­رفت، نگاه کردم. به خیابان که رسیدیم ایستادیم و منتظر شدیم. دلم می­خواست زود سوار ماشین یا اتوبوس شویم و ... اما ما فقط ایستادیم و به آدم­هایی که با ماشین­ها و اتوبوس می­رفتند، نگاه کردیم. کیف مدرسه­ام روی کولم سنگین­تر شده بود که بابا دست مرا گرفت و راه افتادیم. تعداد بچه­هایی که به مدرسه می­رفتند، کم و کمتر می­شد و ما همچنان نام خودرو: اسکورپیون نام کشور سازنده: آلمان تعداد خدمه: 2 نفر وزن: دوازده هزار کیلوگرم اسلحه: ندارد موتور:دیترویت 6 سیلندر حداکثر سرعت: 40 کیلومتر در ساعت

مجلات دوست کودکانمجله کودک 185صفحه 30