و سپاه قریش را به مکّه برگرداند. عتبه در جواب گفت :اگر می توانی این حرفها را به ابوجهل بگو! اگر او راضی شود ، من هم حرفی ندارم و حاضر به بازگشت هستم .حکیم پیش ابوجهل رفت و پیغام عتبه را با او درمیان گذاشت. ابوجهل ، پاسخ پند حکیم را با ریشخند و تمسخر داد و گفت عتبه ترسیده است و می خواهد میدان را خالی کند.شاید هم نگران حال پسر مسلمانش شده که در اردوی محمد است؟!
حکیم، پاسخ تند و گزنده ابوجهل را برای عتبه برد. عتبه ، از شنیدن پاسخ ابوجهل سخت عصبانی شد و می خواست چیزی بگوید که خود ابوجهل از راه رسید . عتبه با خشم رو به او کرد و گفت : ای مرد بد نهاد! مرا ترسو می خوانی ؟ صبر کن تا به تو نشان بدهم که چه کسی ترسوست و چه کسی ترسو نیست!
از آن طرف رسول خدا قاصدی را با این پیغام به اردوی مشرکین فرستاد: ای مردم ! من با شما سر جنگ ندارم و بهتر است که به راه صلح و اشتی برویم و از جنگ بپرهیزیم و خون یکدیگر را نریزیم...
پیامبر البته خوب می دانست که مشرکان مکه اهل صلح و آشتی نیستند و فقط برای جنگ آمده اند. این پیام را برای این فرستاد که حجت را با آنها تمام کند و دل مسلمانها را هم گرم و نیرومند سازد و تردید و ترس و نگرانی را از دل یاران خود بیرون کند.
پیام رسول خدا ، بعضی از مردان سپاه قریش را به فکر فرو برد و از بین آنها ، عتبه زبان به اعتراض گشود و سعی کرد یاران خود را از خیال جنگ پرهیز دهد . اما این بار هم ابوجهل با سرسختی و لجاجت روبروی او ایستاد و عتبه را ترسو خواند. عتبه ، که دیگر خونش به جوش آمده بود ، از شتر خود پایین پرید و به سوی ابوجهل دوید و او را با خشم از روی زین اسب به زیر کشید و فریاد زد : به من می گویی ترسو؟ ... بدبخت ، اگر راست می گویی بیا من و تو با هم مبارزه کنیم ، تا همه این مردم به چشم خودشان ببینند که ترسو کیست و شجاع کدام است !
بزرگان قریش جلو دویدند و پادرمیانی کردند و میان این دو نفر را صلح و آشتی دادند. آن وقت تصمیم گرفتند سه نفر از پهلوانان شجاع خود را برای نبرد تن به تن مقابل سپاه پیامبر بفرستد. ادامه دارد
نام اسب: شتلند پونی
ویژگی های کلی : یکی از کوچک اندام ترین اسب های پونی است . قدرت عضلانی گردن زیاد است . شتلند در اب و هوای سرد مقاوم است.
رنگ : مشکی ، بلوطی ، کهر ( خرمایی ) از رنگ های اصلی شتلند است.
موارد استفاده : سوارکاری آرام
مجلات دوست کودکانمجله کودک 194صفحه 19