مجله کودک 194 صفحه 40
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : مرجان کشاورزی آزاد

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء

موضوع : کودک

مجله کودک 194 صفحه 40

سرمقاله برگزیده شماره 193: « بهشت زیر پای اوست » شاید هیچوقت نتوانم بفهمم که مادر یعنی چه ؟ نه اینکه ندانم . چرا ، همه چیز را می دانم . از گذشت و مهر و عشق مادر بگیر تا خشم و قهرش. اما نمی فهمم و یقین دارم که در اینده هم نخواهم فهمید، چرا که مادر نیستم . می دانم که مادر ، اط شیره جانش به من غذا داده ، تا بزرگ شوم . می دانم که شب ها ، خواب را بر خودش حرام کرده تا من راحت بخوابم. می دانم که اگر خون از دماغم می آمد هزار بار می مرد و زنده می شد. می دانم که لحظه ای تاب و توان دوری ام را نداشت و ندارد و خوب می دانم که بهشت زیر پای اوست . بهشتی که لیاقتش را دارد. چون مادر است . مادر ... مادر ... چه واژه عجیبی است. ظاهری ساده دارد و مفهومی پیچیده و سخت. مفهومی که حتی بزرگترین دانشمندان دنیا هم این مفهوم را نخواهند فهمید، مگر آنکه مادر باشند ، می دانم که هیچ وقت مفهوم مادر بودن را نخواهم فهمید ، پس چه بگویم درباره ات ای واژه بزرگ ، ای فراتر از ذهن من ، ای مادر ! سردبیر افتخاری این شماره : نعمت اللّه باقری نژاد 14 ساله از شیراز یک روز بارانی کوچه ای قدیمی که خانه های گلی در آن بسیار دیده می شود. جویی با آب خنک مثل اینکه در آن یخ انداخته شده است. ابرها در حال دعواکردن هستند و خود را مدام به یکدیگر می زنند انگار از دست هم بسیار عصبانی شدند. چاله ای کوچک که زیر این ابرهای عصبانب است مدام به خود م یلرزد. بعد از مدتی ابرها به گریه درآمدند فکر کنم که از کار خود پشیمان شده اند یا این که قسمتی از بدن آنها درد گرفته است. مهم این است که دیگر با هم دعوا نمی کنند. بعد از مدتی اشک های خود را پاک می کنند و هرکدام به یک طرف می روند. خورشید هم به کار روزانه خود ادامه می دهد. مرضیه انصاری کلاس چهارم از تهران لطیفه یک روز مرد بر سر یخچال خانه شان می رود. می بیند ژله دارد می لرزد. می گوید : نترس ، با تو کاری ندارم ، می خواهم آب بخورم!؟!! روزی گرگه می رود ودر خانه شنگول و منگول و حبه انگور را می زند و می گوید: « منم منم مادرتان !» می گویند:« اِ اِ اِ زرنگی ! ما در بازکن تصویری داریم!!!؟؟!!!!؟؟» روژین رضوان از تهران لطیفه اگر یک نقطه آبی روی دیوار دیدی که حرکت می کند چیست ؟- مورچه ای که شلوار لی پوشیده است. از مردی پرسیدند:« آیا بلدی ساز دهنی بزنی؟» مرد گفت : «من خودم بلد نیستم !! اما یک برادر دارم که او هم بلد نیست بزند!» سهراب انتظامی از تهران لطیفه یک بار مردی یک چشمش را با پارچه بسته بود به او می گویند چرا یک چشمت را بسته ای ؟ می گوید می خواهم همه را با یک چشم نگاه کنم! آرزو بصیرنیا، 11 ساله از اصفهان حمایت از حیوان روزی یکی از اعضای حمایت از حیوانات دم گاوی را از جا کنده از او پرسیدند : چرا دم گاو را کندی ؟ گفت چون با تکان دادن دم خود پشه ها را اذیت می کرد. چیستان چه خوراکی است که اگر برعکسش کنیم خودش می شود؟ جواب : نان نسرین شیخ نجفی 11 ساله از تهران سنگ سفید صخره ها ، آید به سوی سفره ها ، هرکه نداند نام او ، مزه ندارد کام او؟ جواب : نمک محمد شیخ نجفی از تهران نام اسب: هولشتاینر ویژگی های کلی : اسبی بلند اما ظریف و کشیده است. از قرن چهاردهم میلادی در منطقه هولشتاین آلمان پرورش آن آغاز شده است. این اسب رفتاری دوستانه با انسان دارد. رنگ : مشکی اما رنگ بلوطی یا خاکستری آن هم وجود دارد. موارد استفاده: سوارکاری

مجلات دوست کودکانمجله کودک 194صفحه 40