مجله کودک 197 صفحه 3
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : مرجان کشاورزی آزاد

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء

موضوع : کودک

مجله کودک 197 صفحه 3

لطیفه از مردی پرسیدند: «چرا پشتت خاکی است؟» او گفت: «پس میخواستید آسفالت باشد؟!» اولی: «میدانی چرا مار نمیتواند سوار قطار شود؟» دومی: «نه!» اولی: «چون دست ندارد که بای بای کند!!» چیستان آن چیست که: اولم مثل پیاز است. دومم اول ساز است. سومم آخر هسته، تویه صندوقچه بسته؟ جواب: پسته «زهرا منوچهری کلاس دوم از تهران» حنانه شهرستانی یکتا / 8 ساله / از تهران لطیفه روزی پسری به مغازهای میرود و میگوید: ببخشید آدامس 10 تومانی دارید؟ صاحب مغازه میگوید: بله پسرم! پسر میگوید: دانهای چند است؟ مردی نزد پزشکی رفت. دکتر به او شش قرص ویتامین «ث» داد. آن مرد که از این دارو خاطرهی خوشی نداشت، گفت: آقای دکتر، ممکن است سه تا قرص ویتامین شش به من بدهید! معما آن چیست که نور را میشکند؟ پاسخ: سایه آن چیست که هم در آسمان است و هم در دریا؟ پاسخ: ستاره معصومه نظری از شازند سرمقاله برگزیدة این شماره: «بهترین پدر من» به مناسبت ولادت حضرت علی (ع) بهترین پدر، حضرت علی (ع) بود. او که، در نیمه شبهای تاریک، مثل ستارههای روشن و درخشان با کیسهای بر دوش، به کنار یتیمان میرفت و بالای سر آنها غذا میگذاشت. او برای بیپناهان سرپناه بود. او نشانهای از پاکی و عشق و دوستی بود. او آنقدر مهربان بود که نمیخواست یتیمان بدانند چه کسی بالای سر آنها غذا گذاشته و زود میرفت. او همانند یک ستارهای در شبهای تاریک و کدر میدرخشید. او نمونهای از نور، عدالت، بخشندگی و تعهد و دینداری بود. او با کارهایش به ما فهماند که باید با یتیمان با مهربانی برخورد کرد و آنها را از خود نرنجاند. او بهترین پدر من و همه بچههای دنیا و بچههای یتیم بود. همانطور که شهریار در شعر زیبای خود فرمود: «دل اگر خداشناسی همه در رخ علی بین به علی شناختم من، به خدا قسم خدا» پدری که دیروز، امروز و فردا هم برای من باقی میمانی و نامت جاویدانتر از ابر و باد و نسیم و باران و غیره میماند. به تو میگوید که واژه دوست داشتن از دلم برمیخیزد و من با تمام وجود از ته دل میگویم که دوستت دارم. سردبیر افتخاری این شماره: طاهره شمسیاز بوشهر بهترین پدر من «امواج دریا پشت سر هم میآن و میرن. آینه، آبی آسمون هم آبی. آبیه، آبی. «با منی بابا؟!» مگه غیر از تو کس دیگهای هم آبیه؟» «مگه من دریا و آسمونم؟!» «مگه غیر از اینه؟! تو دریایی چون دلت خیلی پاکه. تو دریایی چون درد دلا رو مثل دریا گوش می دی. تو آسمونی چون دلت خیلی بزرگه. تو آسمون چون گاهی اوقات از قلبت یه رنگین کمون درمییاد و همهجا رو رنگارنگ میکنه.» «دلم میخواد قلبم رو تو دستام بگیرم و به ببینم چقدر بزرگه! چه وقتهایی ازش رنگین کمون مییاد بیرون!» بابا خندید و رفت. من موندم و دریا و آسمون دلم برای بابا تنگ شد. دویدم دنبال بابا. اما هرچی رفتم بهش نرسیدم. به آسمون نگاه کردم. صورت بابا رو دیدم. هنوز داشت میخندید. پریدم تا دستش رو بگیرم اما هر چقدر پریدم بهش نرسیدم. «سبزههای پارک سبزه سبزن. درختها هم سبزه سبزن. تو هم سبزی، سبزه، سبز» «با منی بابا؟!» «آره، آره تو سبزی سبز. دستات که بوی صداقت و محبت میده سبزه سبزه.» رو سبزههای پارک دویدم تا بابا رو پیدا کنم. هر چی گشتم ندیدمش. «تو سرخی، سرخ سرخ. مثل گلبرگ گل سرخ.» «با منی بابا؟!» «بله! چشمات مثل شبنم گل سرخ میدرخشن.» این دفعه دنبال بالا نگشتم. آخه خیلی زود پیداش کردم. توی قلبم. توی قلبمه. وقتی دستم رو گذاشتم رو قلبم صدای تپش دو تا قلب رو حس کردم. بابا دستش رو جلو آورد و من وقتی دستم روی قلبم بود گرمی اون رو حس کردم. بابا نیست. خیلی وقت پیش با یه لبخند رفت. «ولی بابا میدونی چقدر دوستت دارم؟» «چقدر؟» «آنقدر!» مهسا لزگی از تهران ¡ مقدمه موتورسیکلتهای هوندا از مشهورترین و پرقدرتترین موتورسیکلتهای جهان هستند. «سویی چیرو هوندا» طراح و مغز اصلی کارخانجات هوندا بود که کار خود را از تعمیر دوچرخه در یک زیرپله آغاز کرد. او با کوشش و تلاش بسیار از کار مکانیکی و تعمیر دوچرخه به ساخت انواع موتورهای خودرو و موتورسیکلت روی آورد. (اطلاعات کامل درباره هوندا و خودروهای ساخت کمپانی هوندا را در کتاب در مجله شماره 138 به تاریخ 28 خرداد 1383 بخوانید.) در کتاب در مجله این هفته و هفته آینده، شما را با مدرنترین موتورسیکلتهای ساخت کمپانی هوندا آشنا میکنیم.

مجلات دوست کودکانمجله کودک 197صفحه 3