مجله کودک 197 صفحه 8

براساس افسانهای قدیمی دردسر میمون مترجم: هدا لزگی روزی روزگاری در جزیرهای کوچک پیرزنی زندگی میکرد که شیرینیهای خیلی خوشمزهای میپخت. مردم از دور و نزدیک به بازار میآمدند تا فقط شیرینیهای او را بخرند. روزی هنگامی که پیرزن به طرف بازار میرفت پایش به سنگی گیر کرد و ظرف شیرینیاش به زمین افتاد. ظرف تکه تکه شد و شیرینیهای نارگیلی نقش بر زمین شدند. پیرزن با ناراحتی گفت: ـ عجب دردسری! حالا باید برگردم به خانه. میمون کوچولویی که بالای درختی در همان نزدیکی نشسته بود، همه چیز را دید و شنید. پیرزن دور شد و میمون با کنجکاوی به دردسر پیرزن فکر کرد. او با عجله از درخت پایین آمد و به طرف دردسری که روی زمین ریخته شده بود دوید. او یکی از شیرینیها را مزه کرد و با خود گفت: ـ چه دردسر خوشمزهای! الان میروم و برای خودم میخرم. هوندا 400 CB دارای طراحی آینه و کیلومتر شمار سادهای بود که استفاده از آنها را آسان میکرد. ترمزها با سیستم دیسکی عمل میکرد اما برای قدرت بیشتر در ترمز گرفتن،وسیلهای به نام «درام» نیز در آن کار گذاشته شده بود.