مجله کودک 208 صفحه 5
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : مرجان کشاورزی آزاد

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء

موضوع : کودک

مجله کودک 208 صفحه 5

یک خاطره، هزار پند هوش امام عجیب بود. می­توانستند با نگاه کردن به فرد، طرف مقابل را بشناسند. هرچند ایشان معمولاً سر را پایین می­انداختند و نگاه رو دررو نمی­کردند؛ اما اگر نگاه می­کردند، همان یک نظر کافی بود تا طرف را بشناسند. زمانی که امام در عراق بودند، دولت ایران، ماموری را در لباس روحانی وارد دفتر امام کرده بود تا اطلاعات دفتر امام را به سازمان امنیت ایران (ساواک) انتقال دهد. دو-سه سال بعد از آمدن این فرد به دفتر امام در عراق، روزی، یکی از دوستان امام به ایشان پنهانی می­گوید:« فلانی مامور شاه است.» امام از او می­پرسند: چند وقت است این را می­دانی؟ او می­گوید:«چند روزی است که متوجه شده ام.» امام می­گویند: من همان روز ورودش متوجه شده ام؛ اما چیزی نگفتم. چون اگر این برود، کس دیگری را می­فرستند. ما که به این عادت کرده ایم و می­دانیم که خبر می­برد، پس بگذار باشد. o مسلسل سنگین 1907 طول اسلحه یک متر و شصت سانتی متر است. وزن اسلحه زیاد است و به حدود 20 کیلوگرم می­رسد. سازنده اصلی این سلاح امپراتوری اتریش- مجارستان است. اما به سرعت مدل های دیگر این مسلسل در کشورهای اروپایی دیگر ساخته شد.

مجلات دوست کودکانمجله کودک 208صفحه 5