
ماه که درآید...
امیر محمد لاجورد
چه ماه خوبی داشتم. نصفه شبی، چراغ ها یکی یکی روشن میشد، انگار شهر دوباره از سر نو زنده میشد. نصفه شبی، صدای تق و توقِ بشقاب و قاشق میآمد. از رادیو، صدای سوره های قرآن میآمد. ماه خوبی بود. دَمِ افطار: ربنّا، وقت سحر: شکر خدا. همه چیزش یک چیز دیگری بود. حالا ماه شوال میآید. ماه که در بیاید، از دست ما، رمضان را میگیرد.اما تا چشم بزنی، سال دیگر رجب میآید، شعبان میآید، بعد هم ماه که درآید...
لطفاً خودتان را معرفی کنید.
رحیم غیاثی هستم، 34 ساله، متولد تهران، و اکنون مدت 3 سال است که خادم این مسجد هستم.
درباره ی کارتون توضیح دهید.
افتخار دارم که خادم یکی از مساجد هستم. کلید این مسجد را به من سپرده اند و من در ساعات مشخصی آنرا باز و یا قفل میکنم. پخش کردن اذان از بلندگوی مسجد با من است که با استفاده از رادیو و تقویت کننده صوتی آنرا برای اهل محل پخش میکنم. همچنین نظافت این مسجد از درب ورودی گرفته تا حیاط و شبستان و دیگر قسمت هایش با من است. از جمله وظایف دیگرم خاموش و روشن کردن به موقع چراغ ها، آماده کردن پنکه ها برای فصل گرما، را اندازی بخاری ها برای فصل سرما و کارهایی از این قبیل است.
با توجه به فضای زیاد این مسجد، باید کارتان سنگین باشد.
-----
o مسلسل M31
M31، اسلحه ای با کالیبر 9 میلی متر است که 80 سانتی متر طول آن است. وزن سلاح چهار ونیم کیلو گرم و تعداد فشنگ آن تا 50 فشنگ نیز گزارش شده است.
مجلات دوست کودکانمجله کودک 208صفحه 12