داشت. اما در «پرواز انقلاب» که امام
را به میهن آورد چه میگذشت؟
کسانی که در این روز همراه
حضرت امام بودند در خاطرات خود
نوشتهاند که امام هنگامی که وارد
هواپیما شدند، دست راست،روی
اولین صندلی هواپیما،کنار پنجره
نشستند. همان ابتدا با دستشان شیشه
را پاک کردند و بعد چون داخل
هواپیما چراغها روشن بود و بیرون
خوب دیده نمیشد، دستهایشان را
بالای چشمشان گرفتند و به بیرون
نگاه کردند. بعد، خیلی طبیعی و ساده
دعای سفر را شروع کردند و خیلی
جدی عبایشان را تکان دادند و تر و
تمیز کردند. روحیهی ایشان شاداب
بود. انگار نه انگار که ممکن بود
هواپیما را هدف قرار دهند و بزنند!
شب قبل بعد از شام، امام همه را جمع
کرده و فرموده بودند:
آقایان! من امشب میخواهم بروم. راضی نیستم کسی با من بیاید. من بیعتم را از آقایان برداشتم.
آقایان اصراری نداشته باشند که حتماً با من بیایند. اجازه بدهید اول من بروم و اگر کشتنی هست،برای
من باشد و فقط من کشته بشوم و شما جان خود را برای من به خطر نیندازید. من از شما خواهش میکنم
و به شما عرض میکنم. در هواپیما، لحظات با کندی میگذشت. امام به طبقه دوم هواپیما رفته بودند
تا هم نماز و عبادت کنند و هم کمی استراحت کرده باشند. ساعتی گذشت تا کمک خلبان اعلام کرد
که هواپیما وارد خاک ایران شده است. در همین هنگام بود که حضرت امام از پلهها پایین آمدند و به
طبقهی اول هواپیما وارد شدند. صدای صلوات بلند شد. امام آرام سرجایشان نشستند. از طرف کمک
خلبان اعلام شد که نیم ساعت مانده تا هواپیما بر زمین فرودگاه مهرآباد تهران بنشیند. در آن حال،
همهی نگاهها متوجه حضرت امام بود. چهرهی آن بزرگوار شاد و بشاش بود...
(ادامه دارد)
نام توپ: BL -152 میلیمتری
کشور سازنده: انگلستان
وزن: 3507 کیلو گرم
سرعت حرکت گلوله:237 متر برثانیه
حداکثر برد: 4755 متر
مجلات دوست کودکانمجله کودک 271صفحه 11