مجله کودک 278 صفحه 32
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : مرجان کشاورزی آزاد

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء

موضوع : کودک

مجله کودک 278 صفحه 32

عبدو چیزی نگفت ، اما دلش گرفت . علی دستش تکان داد و گفت : « پس می بینمت ، خداحافظ ! » و رفت . بعدازظهر که شد ، عبدو پنجره را بست و همان جا ، روی صندلی اش نشست . کم کم صدای بچه ها به گوشش رسید . یک نفر صدا زد : « عبدو ! اگر بیداری بیا بازی . » صدای علی را شناخت؛ اما جوابش را نداد و به اتاق دیگر رفت . عبدو روی صندلی خوابش برد ! در خواب دید که علی توپ را به او پاس داد و او به پابه پای توپ دوید و با یک ضربه ی محکم آن را وارد دوازه کرد . بچه ها برایش دست زدند و یک صدا گفتند : « از امروز تو کاپیتان تیم ما باش . با داشتن تو ، همه ی تیمهای دیگر را می بریم . » عبدو از سر و صدای بازی بچه ها بیدار شد ، اما پنجره را باز نکرد . خواست کتاب فارسی سال آینده را بخواند ، حوصله اش را نداشت . با خودش گفت : « هنوز به اولِ مهر خیلی مانده ، باید فکری برای این بعد از ظهرهای گرم تابستان کرد . » حالا دیگر صدای بچه ها نمی آمد . انگار همه به خانه هاشان رفته بودند ، عبدو پنجره را باز کرد و دید علی هنوز ایستاده است و بقیه ی بچه ها رفته اند . علی تا چشمش به عبدو افتاد برایش دست تکان داد و داد کشید : « سلام ! چرا برای فوتبال نیامدی ؟ » عبدو گفت : « اگر وقت داری در را باز کنم بیا بالا تا خودت بفهمی ! » نیروی هوایی در هنگام صلح ، از تجهیزات خود برای حمل و نقل بار و کمک های جنبی استفاده می کند . حمل مجروحین و صدمه دیدگان وظیفه مهم نیروی هوایی در هنگام صلح است .

مجلات دوست کودکانمجله کودک 278صفحه 32